سیگار نصفه کشیدهات رو میندازی تو

‏سیگار نصفه کشیده‌ات رو میندازی تو
فنجون قهوه‌ی نیمه خورده‌ات.
نگاهت می‌کنم و میگم: «همه‌ی کارهات نصفه است! حتی عاشق شدنت».
دود سیگار رو بیرون میدی و میگی:
«به غیر رفتنم!

من کاملا رفتم،
ولی توعه دیوانه
هنوز منو می‌بینی‌
و باهام حرف می‌زنی» :))
‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

نام تو چون قصه، هرشب می‌نشنید برلب منغصه ات پایان ندارد در ه...

رمان j_k

پارت : ۳۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط