از حاتم پرسیدند

از حاتم پرسیدند:
بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری.

مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد،
از طعم جگرش تعریف کردم،
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: پس تو بخشنده تری!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد،
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.
دیدگاه ها (۲)

قلبـــــــــت را آرام کن،،،یک وقتهـــــــایـــی بنشین و خلوت...

بازار ماتم است دنیا بدون توبی رونق و کساد،،دنیا بدون توفرقی...

بــی خیـــــــــال اسٺخیلـــی بـی خیــــــالهمـــــــاڹ ڪسـی...

ای صبا گر بگذریبر کوی مهرافشان دوستیار ما را گو سلامی، دل هم...

از حاتم پرسیدند: بخشنده‌تر از خود دیده‌ای؟گفت:آری! مردی که د...

P⁷ لحظه‌ای که «ا.ت» و تهیونگ در حال تعریف کردن واقعیت رابطه...

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط