پارت شونزدهم دریا عشق 🥹💕
پارت شونزدهم دریا عشق 🥹💕
مهتا:واتتتتت
فاطمه:شما کی هستین تو اتاق ما چیکار دارین؟
حنا:کلید اتاق رو از کجا آوردیننننن؟؟؟؟
راوی«بچهها با یک عالمه شوک بهشون وارد شد و نمیدونستن اونا کیان که اومدن توی اتاقشون حتی اونا رو نمیشناختن اما اونا زن سردار دوست دختر قبلی سعید و رله جدید نسبتاً جدید علیرضا بودن
اسم دوست دختر سعید سارا و مال علیرضا جیدا بود😔
آناهیتا:من زن سردار آزمونم اومدم اینجا ببینم شما با دوست پسرای ما چگوه خوری میکنین؟
جیدا:عنترای احمق کدومتون با علیرضا بودینننننن
آناهیتا :خانم پناه 😊
جیدا: میکشمتتتتت
راوی :و میاد موهای فاطمه رومیکشه که یهو حنا پرتش میکنه
دوففففف
فاطمه:ما اصلاً با اون دوست پسراتون رابطه نداریم اونا مثل کنه بهمون چسبیده بودندهمینن
مهتا: اونا خودشون اومدن اصرار کردن بریم رستوران و ماهم مثل یک دوست قبول کردیم همین نمیخوام از خودم مظلوم بازی در بیارم ☺️
حنانه:حالا هم گمشین برین
راوی: و حنا اون سه تا رو هول میده از اتاق بیرون
مهتا : باتری قلمی بونشوق
حنانه:😂
فاطمه: هیچ وقت نمیخوام روی سگ سعید علیرضا و سردار و ببینم
مهتا:موافقم
حنانه:اره عنترای شغال
مهتا :بیاین بریم بخوابیم فردا بشینیم درس بخونیم
راوی: لالا لالا پونه اینا خوابشون برده برده
ویو سردار
بچهها من الان یه حالی دارم بریم کلاب؟
علیرضا:من برم ویسکی بگیرم🤤
سعید:آخ ول کنین این کثیف بازیارو
علیرضا :هیششش بیا بخورش
سردار :ها منظورت ویسکیه دیگه
علیرضا :بله🙄
راوی :اینا خودشون رو مست کردن و زدن دل کلاب
رفتن رقصیدن و ۳تا دختر دیدن با لباس های فوق باز و اومدن مخ سعید و سردارو علیرضا رو زدن
اون دختره که رفت مخ سردار و زد اسمش شهرزاد بود
شهرزاد:اومممم سلام ددی خوبی
سردار «سلام بفرمایند
شهرزاد:آححححح بهم بگوبیبیی
سردار که حسابی تحریک شده بود بغلش کرد و رفتن توی یکی از اتاق های کلاب
سردار:بدو لباساتودریار
شهرزاد :آه باشه
سردار :عجب بدنی داری 🤤🤤
شهرزاد :واس ددیمه تا آخرین لحظه مال خودشه
سردار :خب من غلط کردم گفتم بیا🔞کنیم
شهرزاد:ن ددی نمیشه بیا بخورش
سردار نمیخوام
شهرزاد :خب باشه ولی بیا اینو بخور این آب پرتقاله
شهرزاد توی اون دو بسته قرص تحریک کننده ریخته بود
سردار:بده خیلی تشنمه
مهتا:واتتتتت
فاطمه:شما کی هستین تو اتاق ما چیکار دارین؟
حنا:کلید اتاق رو از کجا آوردیننننن؟؟؟؟
راوی«بچهها با یک عالمه شوک بهشون وارد شد و نمیدونستن اونا کیان که اومدن توی اتاقشون حتی اونا رو نمیشناختن اما اونا زن سردار دوست دختر قبلی سعید و رله جدید نسبتاً جدید علیرضا بودن
اسم دوست دختر سعید سارا و مال علیرضا جیدا بود😔
آناهیتا:من زن سردار آزمونم اومدم اینجا ببینم شما با دوست پسرای ما چگوه خوری میکنین؟
جیدا:عنترای احمق کدومتون با علیرضا بودینننننن
آناهیتا :خانم پناه 😊
جیدا: میکشمتتتتت
راوی :و میاد موهای فاطمه رومیکشه که یهو حنا پرتش میکنه
دوففففف
فاطمه:ما اصلاً با اون دوست پسراتون رابطه نداریم اونا مثل کنه بهمون چسبیده بودندهمینن
مهتا: اونا خودشون اومدن اصرار کردن بریم رستوران و ماهم مثل یک دوست قبول کردیم همین نمیخوام از خودم مظلوم بازی در بیارم ☺️
حنانه:حالا هم گمشین برین
راوی: و حنا اون سه تا رو هول میده از اتاق بیرون
مهتا : باتری قلمی بونشوق
حنانه:😂
فاطمه: هیچ وقت نمیخوام روی سگ سعید علیرضا و سردار و ببینم
مهتا:موافقم
حنانه:اره عنترای شغال
مهتا :بیاین بریم بخوابیم فردا بشینیم درس بخونیم
راوی: لالا لالا پونه اینا خوابشون برده برده
ویو سردار
بچهها من الان یه حالی دارم بریم کلاب؟
علیرضا:من برم ویسکی بگیرم🤤
سعید:آخ ول کنین این کثیف بازیارو
علیرضا :هیششش بیا بخورش
سردار :ها منظورت ویسکیه دیگه
علیرضا :بله🙄
راوی :اینا خودشون رو مست کردن و زدن دل کلاب
رفتن رقصیدن و ۳تا دختر دیدن با لباس های فوق باز و اومدن مخ سعید و سردارو علیرضا رو زدن
اون دختره که رفت مخ سردار و زد اسمش شهرزاد بود
شهرزاد:اومممم سلام ددی خوبی
سردار «سلام بفرمایند
شهرزاد:آححححح بهم بگوبیبیی
سردار که حسابی تحریک شده بود بغلش کرد و رفتن توی یکی از اتاق های کلاب
سردار:بدو لباساتودریار
شهرزاد :آه باشه
سردار :عجب بدنی داری 🤤🤤
شهرزاد :واس ددیمه تا آخرین لحظه مال خودشه
سردار :خب من غلط کردم گفتم بیا🔞کنیم
شهرزاد:ن ددی نمیشه بیا بخورش
سردار نمیخوام
شهرزاد :خب باشه ولی بیا اینو بخور این آب پرتقاله
شهرزاد توی اون دو بسته قرص تحریک کننده ریخته بود
سردار:بده خیلی تشنمه
۷.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.