چندپارتی یونمین
چندپارتی یونمین
پارت ۳
رسیدم خونه دیدم یونگی و جیمین روبه رومن و عصبانی دارن بهم نگاه میکنن
ا/ت: سلام ددی جیمین ،سلام ددی یونگی
جیمین:بهت نگفتم زود بیا خونه
ا/ت:مگه ساعت چنده؟
یه نگاه به ساعتم کردم دیدم ساعت ۳ هستش
ا/ت:ببخشید زمان از دستم در رفت
یونگی:منو جیمین قراره نوبت نوبتی بیبیمون رو تنبیه کنیم
اول نوبت یونگی بود
منو انداخت رو تخت و خشک خشک کرد توم
ناله هام خیلی شدید بود
مجبور شدم بخاطر اینه دردم کمتر شه گردنش رو گاز بگیرم
مال یونگی بزرگتر از جیمین بود
یونگی جیمین رو صدا کرد
گفت بیا توهم بکن توش
جیمین هم کرد
بعد پامو باز کردن جفتشون کردن توم
داشتم جر میخوردم
که کام شدم
اونا هم کام شدن
.
.
.
.
پرش زمانی به صبح:بیدار شدم دیدم یونگی و جیمین هیچ کدوم نیستن
رفتم پایین کیسه آبگرم گذاشتم زیر شکمم
داشتم فیلم میدیدم که یهو
....
خماری😈😂😑
پارت ۳
رسیدم خونه دیدم یونگی و جیمین روبه رومن و عصبانی دارن بهم نگاه میکنن
ا/ت: سلام ددی جیمین ،سلام ددی یونگی
جیمین:بهت نگفتم زود بیا خونه
ا/ت:مگه ساعت چنده؟
یه نگاه به ساعتم کردم دیدم ساعت ۳ هستش
ا/ت:ببخشید زمان از دستم در رفت
یونگی:منو جیمین قراره نوبت نوبتی بیبیمون رو تنبیه کنیم
اول نوبت یونگی بود
منو انداخت رو تخت و خشک خشک کرد توم
ناله هام خیلی شدید بود
مجبور شدم بخاطر اینه دردم کمتر شه گردنش رو گاز بگیرم
مال یونگی بزرگتر از جیمین بود
یونگی جیمین رو صدا کرد
گفت بیا توهم بکن توش
جیمین هم کرد
بعد پامو باز کردن جفتشون کردن توم
داشتم جر میخوردم
که کام شدم
اونا هم کام شدن
.
.
.
.
پرش زمانی به صبح:بیدار شدم دیدم یونگی و جیمین هیچ کدوم نیستن
رفتم پایین کیسه آبگرم گذاشتم زیر شکمم
داشتم فیلم میدیدم که یهو
....
خماری😈😂😑
۴.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.