عقربه ی ثانیه شمار روی درجا می زند

-عقربه ی ثانیه شمار روی ۹ درجا می زند…
پله ها و پاگرد طبقه ی بالا در تاریکی غرق شده اند. در نور خفه ی سالن به مردی زل می زنم که با چشم های بسته روی تختی فلزی و بدون ملافه دراز کشیده و لوازم جراحی را ردیف کنارش چیده اند، چاقو و قیچی و انبر و چیزهای عجیب غریب دیگر. به شست پای مرد، کارتی گره زده اند. این مرد، روی تخت فلزی مرده و عجیب است که اصلا از او نمی ترسم...!
:
[داستان رمان «خواهران تاریک»، درباره یک پسر نوجوان و مشکلات او در دوران بلوغ است و نویسنده در خلال داستان، از بحران‌های روحی این شخصیت در این دوره، ترس‌ها و اضطراب‌های عینی و ذهنی ناشی از تغییرات ناگهانی جسم و روح، اختلات رفتاری در برخورد با والدین، بحران هویت، تغییرات جسمی و دردهای بلوغ گفته است]

خٻلی ڪٺابِ جالب و قشنگے هسٺش، پٻشنهاد مٻڪنم بخونٻدش👀 😊 👌 🏻

#ژانر_وحشت #رمان #کتاب #Book_Time #خواهران_تاریک #me
دیدگاه ها (۱)

مجموعہ ٺصاوٻرے از لبخندِ بامزه‌ے حٻواناٺ؛)😄 👌 🏻 #حیوانات 🦄 ...

مجموعہ ٺصاوٻرے از لبخندِ بامزه‌ے حٻواناٺ؛)😄 👌 🏻 #حیوانات 🦄 ...

#زیورآلات 💍 #انگشتر 💞 #زیبا 🌸

#زیورآلات 💍 #انگشتر 💞 #زیبا 🌸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط