وقتی تو کنسرت... تک پارتی...
تک پارتی هیونجین...:)
عضو نهم...:)
♡درخواستی از طرف @aisa_cnzjfzjgx
♡♡♡~~~♡♡♡
موضوع:~وقتی توی کنسرت سرت رو روی شونش میزاری~
: علامت ا/ت
-: علامت هیونجین
~: علامت یکی از اعضا
تازگیا توی گروه استری کیدز فعالیت میکرد و عصو نهم شده بودی...آدم های زیادی بخاطر زیبایی و مهربانی تو استی شدن و تو هم خیلی خوشحال شدی که تونستی فعالیت خوبی داشته باشی و بقیه رو سربلند کنی... خب مثل همیشه... کنسرت داشتید و هیونجین تازگیا داشت برات حس بدست می اورد و ازت خوشش میومد... توی صبح اون روز، بعد از صبونه داشتی دنس تمرین میکردی که یه وقت توب کنسرت دنس رو بلد باشی و اشتباه نکنی، پس به سمت اتاق تمرین رفتی و هیونجین و هان باهات اومدن تا باهات دنس رو تمرین کنن... ممکن بود که هان وسط کنسرت دنس رو یادش بره... و هیونجین به عنوان هیونگ بزرگتر...(خیلی هم عالی) اومد و مراقب تو بود که نیوفتی... چون تازگیا کم خونی پیدا کرده بودی... و سرت گیج میرفت، ولی باز تمرین کردی... ولی چان بخاطر این مشکلات تو با جوپ صحبت کردن و اجازه دادن که فقط بشنید یا راه برید و آهنگ بخونید... دلخواه... پس همگی خوشحال بودید...
وقتی ظهر شد... تصمیم گرفتن که بعد از ظهر ساعت 8 کنسرت باشه... و شما داشتید صحبت میکردید... ولی بیشتر از همه تو توی گوشیت بودی ولی کلا چون تو با چان صحبت کرده بودی میدونستی...
هیونجین نصف روز رو بهت نگاه میکرد و وقتی موقع کنسرت شد و تو خاستی که لباس عوض کنی، هیونجین آروم دنبالت میکرد...
چرا همس دنبالم میکنی؟ هعی... کراش زدنم کراش زدنای قدیم...
-خب بابا... ا/ت... بیوفتی چی؟
من نمیوفتم، تو نگران خودت باش...
بعد از چند ثانیه، از اتاق بیرونش کردی و بعد لباستو پوشیدی...
یه لباس خیلی کیوت و فانتزی، مثل: ~لباس صورتی بلندی تا زانو هات پوشیدی با آستین های متوسط، یه دستکش سیاه هم پوشیدی پوشیدی، یه گردنبند هشتایی ست با اعضا انداختی و موهای قهوه ای صافت رو شونه کردی و تِل صورتی با عکس فانتزی انیمه ای رو گذاشتی...
از اتاق بیرون رفتی و تمام اعضا ازت تعریف کردن...
~واو، سلیقه رووو...
-عجب لباسی... استی ها با کیوتیت حال میکنن...
بعد از چند دقیقه با ماشین به سمت کنسرت حرکت کردید... بعد از یک ساعت به کنسرت رسیدید و اولین کنسرتی بود که تو داخلش بودی...شما نشسته بودید و به استی ها دست میدادید و آهنگ Stray kids رو خوندید... تو که نشسته بودی... خسته شده بودی و سرت رو روی شونه ی هیونجین گذاشتی... هیونجین بهم لبخند زد و سرش رو روی سر تو گذاشت و آروم لپت رو لمس کرد...
-خیلی کیوتی... میدونستی اینو؟
اوهوم...
-دوست دارم...
عه...منم....
عضو نهم...:)
♡درخواستی از طرف @aisa_cnzjfzjgx
♡♡♡~~~♡♡♡
موضوع:~وقتی توی کنسرت سرت رو روی شونش میزاری~
: علامت ا/ت
-: علامت هیونجین
~: علامت یکی از اعضا
تازگیا توی گروه استری کیدز فعالیت میکرد و عصو نهم شده بودی...آدم های زیادی بخاطر زیبایی و مهربانی تو استی شدن و تو هم خیلی خوشحال شدی که تونستی فعالیت خوبی داشته باشی و بقیه رو سربلند کنی... خب مثل همیشه... کنسرت داشتید و هیونجین تازگیا داشت برات حس بدست می اورد و ازت خوشش میومد... توی صبح اون روز، بعد از صبونه داشتی دنس تمرین میکردی که یه وقت توب کنسرت دنس رو بلد باشی و اشتباه نکنی، پس به سمت اتاق تمرین رفتی و هیونجین و هان باهات اومدن تا باهات دنس رو تمرین کنن... ممکن بود که هان وسط کنسرت دنس رو یادش بره... و هیونجین به عنوان هیونگ بزرگتر...(خیلی هم عالی) اومد و مراقب تو بود که نیوفتی... چون تازگیا کم خونی پیدا کرده بودی... و سرت گیج میرفت، ولی باز تمرین کردی... ولی چان بخاطر این مشکلات تو با جوپ صحبت کردن و اجازه دادن که فقط بشنید یا راه برید و آهنگ بخونید... دلخواه... پس همگی خوشحال بودید...
وقتی ظهر شد... تصمیم گرفتن که بعد از ظهر ساعت 8 کنسرت باشه... و شما داشتید صحبت میکردید... ولی بیشتر از همه تو توی گوشیت بودی ولی کلا چون تو با چان صحبت کرده بودی میدونستی...
هیونجین نصف روز رو بهت نگاه میکرد و وقتی موقع کنسرت شد و تو خاستی که لباس عوض کنی، هیونجین آروم دنبالت میکرد...
چرا همس دنبالم میکنی؟ هعی... کراش زدنم کراش زدنای قدیم...
-خب بابا... ا/ت... بیوفتی چی؟
من نمیوفتم، تو نگران خودت باش...
بعد از چند ثانیه، از اتاق بیرونش کردی و بعد لباستو پوشیدی...
یه لباس خیلی کیوت و فانتزی، مثل: ~لباس صورتی بلندی تا زانو هات پوشیدی با آستین های متوسط، یه دستکش سیاه هم پوشیدی پوشیدی، یه گردنبند هشتایی ست با اعضا انداختی و موهای قهوه ای صافت رو شونه کردی و تِل صورتی با عکس فانتزی انیمه ای رو گذاشتی...
از اتاق بیرون رفتی و تمام اعضا ازت تعریف کردن...
~واو، سلیقه رووو...
-عجب لباسی... استی ها با کیوتیت حال میکنن...
بعد از چند دقیقه با ماشین به سمت کنسرت حرکت کردید... بعد از یک ساعت به کنسرت رسیدید و اولین کنسرتی بود که تو داخلش بودی...شما نشسته بودید و به استی ها دست میدادید و آهنگ Stray kids رو خوندید... تو که نشسته بودی... خسته شده بودی و سرت رو روی شونه ی هیونجین گذاشتی... هیونجین بهم لبخند زد و سرش رو روی سر تو گذاشت و آروم لپت رو لمس کرد...
-خیلی کیوتی... میدونستی اینو؟
اوهوم...
-دوست دارم...
عه...منم....
۸.۰k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.