جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است

جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.
باهمه عشوه گری , بر تو رسیدن هنر است.

هرچه هم ناز کنی , ناز کشت خواهم بود.
نازنینا به خدا ناز کشیدن, هنر است.

دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد.
روی تو دیدن و آن را نگزیدن , هنر است.

من غرور تو ام ای کبک خرامان به خدا,
سخن عشق ز حرف تو شنیدن, هنر است.

تو درخت خوش این باغی و من می دانم,
زان همه میوه یکی, زان همه چیدن هنر است.

کام من در طلب لعل لبت کام گرفت.
نازنین کام دل انگیز چشیدن, هنر است.

گل مریم , زشمیمت شده ام مست و خراب.
بی می و باده اگر مست شد این تن, هنر است.
دیدگاه ها (۱)

نگاهم کرد و لرزیدم خجالت می کشم از اوبگوبید عاشقت گفته نگاه ...

.

کاش آن آینه بودم منکه به هر صبحتو را می دیدممی کشیدمهمه اندا...

کردی تو مرا با دو سه تا بوسه ی تبداردر سینه ی دیوار، گرفتارِ...

ما را گلی از روی تو چیدن نگذارندچیدن چه خیال است که دیدن نگذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط