اونجایی که ابی میخونه

اونجایی که اِبی میخونه:

برگ ریزونای پاییز
کی چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع میکنه
برگای زرد و خسته
دیدگاه ها (۱)

تا کجا راه بروم تا تمام شوم؟مثل یک جاده...عباس معروفی

وقتی سپری می‌شوم در هجوم شب، یعنی غمی افتاده در چشمم. و تو چ...

دقیقا همونجا که اشکاتو‌ پاک می‌کنی و نگاهتو از گذشته برمی‌دا...

من نمیتونستم بی خیالت بشم، برای همین یه روز تصمیم گرفتم، بوس...

نشسته ام که برای دلم هوار کنمجواب کرده طبیبم، بگو چه کار کنم...

در آخرین نامه برایش نوشتم:دلم با رفتن نبود، اما راهِ دیگری ن...

🍂پاییز خیلی عجیبهانگار فصل عاقلا نیست!!هر جزئش یهو دستتو می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط