کپشنبخونینجواببدینلطفا
#کپشنُبخونینُجواببدینلطفا...
ۍہبار زَنگ زَده بودم مَنزلِ یِکۍ از دوستام کہ فامیلۍش شرفۍ بود..
اسمشَم رویا بود و با یِکۍ دیگِہ از دوستام کِہ کُلاً هیچ چیزِش یادم نیس روۍ یِہ نیمکت مۍنشستیم ! . .
مادرِش کہ گوشۍُ بَرداشت.. اِسمشُ یادم رفت..
- سلام منزلِ شرفۍ؟
از بابام یاد گرفټہ بودم بگم منزلِ فُلانۍ . . مادرش کِہ انگار میخاست بُخورَتَم شاکۍُ عَصبۍ گفت:
+ با کۍکار دارین؟
- با... دخترتون!
+ کُدومشونُ میگۍ؟
تکدُخترِ خانواده بُودم و فِکر این رو نکَردم کہ تو یہ خونہ شاید بیش از یہ دُختر وجود داشته باشہ . .
+ کدومِشون؟ با کدومِشون کار دارۍ؟
شاکۍتر و عصبۍتر پرسید...
هول شدم.. یادم نیومَد کہمَثلا بگم اون کہ کِلاس هشتمِ . .
مِنمِنکُنان گفتم «اون کہ موهاش فِرفِریہ.. قَشنگ میخَنده».
+ اونۍ کہ قَشنگ میخَنده خونہ نیست!
و گوشۍُ قطع کَرد . .
فَرداش رویا گفت «من قشنگ میخندم!؟»
و ریسه رفت シ 🙃
من حِرصم گرفتہبود چون دَفتر مشقمُ نیاورده بود.. ولۍ از قَشنگ خندیدنش خندهم گرفت˘˘
بَعدها فِک کردم آدم باید هر اَز گاهۍ اِسم همخونهش رُفقاش.. بَغلدستۍهاشُ فراموش کنہ.. بعد زور بزنہ و توۍِ سِہ جُملہ توصیفِشون کنہ.. بُدو بُدو بگہ مَثلا: اونکِہ خَندهش قَشنگہ..
اونکِہ حرفزدنش مثل قهوهۍِ تازهدم میمونہ..
اونکہ افکارش عاشقانهس.
حالا ! . .
اگه یِہ روز اِسم منو یادت بره چۍ میگۍ کہ توصیفم کنۍ -.- ؟
همون دختر کهِ . . . . . . .
هَمتون بگید..
ۍہبار زَنگ زَده بودم مَنزلِ یِکۍ از دوستام کہ فامیلۍش شرفۍ بود..
اسمشَم رویا بود و با یِکۍ دیگِہ از دوستام کِہ کُلاً هیچ چیزِش یادم نیس روۍ یِہ نیمکت مۍنشستیم ! . .
مادرِش کہ گوشۍُ بَرداشت.. اِسمشُ یادم رفت..
- سلام منزلِ شرفۍ؟
از بابام یاد گرفټہ بودم بگم منزلِ فُلانۍ . . مادرش کِہ انگار میخاست بُخورَتَم شاکۍُ عَصبۍ گفت:
+ با کۍکار دارین؟
- با... دخترتون!
+ کُدومشونُ میگۍ؟
تکدُخترِ خانواده بُودم و فِکر این رو نکَردم کہ تو یہ خونہ شاید بیش از یہ دُختر وجود داشته باشہ . .
+ کدومِشون؟ با کدومِشون کار دارۍ؟
شاکۍتر و عصبۍتر پرسید...
هول شدم.. یادم نیومَد کہمَثلا بگم اون کہ کِلاس هشتمِ . .
مِنمِنکُنان گفتم «اون کہ موهاش فِرفِریہ.. قَشنگ میخَنده».
+ اونۍ کہ قَشنگ میخَنده خونہ نیست!
و گوشۍُ قطع کَرد . .
فَرداش رویا گفت «من قشنگ میخندم!؟»
و ریسه رفت シ 🙃
من حِرصم گرفتہبود چون دَفتر مشقمُ نیاورده بود.. ولۍ از قَشنگ خندیدنش خندهم گرفت˘˘
بَعدها فِک کردم آدم باید هر اَز گاهۍ اِسم همخونهش رُفقاش.. بَغلدستۍهاشُ فراموش کنہ.. بعد زور بزنہ و توۍِ سِہ جُملہ توصیفِشون کنہ.. بُدو بُدو بگہ مَثلا: اونکِہ خَندهش قَشنگہ..
اونکِہ حرفزدنش مثل قهوهۍِ تازهدم میمونہ..
اونکہ افکارش عاشقانهس.
حالا ! . .
اگه یِہ روز اِسم منو یادت بره چۍ میگۍ کہ توصیفم کنۍ -.- ؟
همون دختر کهِ . . . . . . .
هَمتون بگید..
- ۶.۰k
- ۰۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط