آموختم که هیچ دارویی

آموختم که هیچ دارویی ،
نمیتواند همچون " اُمید "
آدمی را ایستاده نگه دارد !
آموختم که در همه حال
و همه وقت باید عشق ورزید
حتی در زمان خستگی ، بیماری و یاس .
آموختم که جنگیدن همیشگی برای نداشته ها
چشم ها را به روی داشته هایمان می بندد
گاهی باید با خیالی آسوده زندگی کرد
رها از هر نبردی و شکستی . . .
آموختم که هیچ دارویی ،
نمیتواند همچون "اُمید"
آدمی را زنده نگه داشته باشد !
زندگی بیاورد ، عشق ببخشد . .

#؟؟؟
دیدگاه ها (۲)

مــن نــمــیــدونــســتــم مــیــخــواد بــا هـر اڪــانــتــ...

میگویند زمان طلاست اما من چشیدمدروغ میگویند، زمان آتش استثان...

بنام خالق زبیایی:چیز های خوب نصیب کسانی میشود که باور دارندچ...

زنها چیز های غیر منتظره را دوست دارند؛وسط یک چهار راهِ شلوغ ...

آموختم که هیچ دارویی ،نمیتواند همچون " اُمید "آدمی را ایستاد...

***## پرده اول: سایه‌های فقر و زمزمه‌ی امید، در کوچه‌های تنگ...

امروز از زاویه‌ی دیگری می‌نویسم.قبلاً یه جایی نوشته بودم چقد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط