خانمش میگفت

خانمش میگفت:
مهدی غذا که می‌خورد و تمام می‌شد میگفت"دست ننم درد نکنه" 😀
گفتم:من زنتم بگو دست زنم دردنکنه😕
گفت:صفیه! اینجور جاها میشی مامانم🙂
وقتی خواست برود...
پیشانی ام را بوسید😍 وگفت:
و بعضی اوقات هم میشی دخترم... 😍
دیدگاه ها (۳)

#شهدا

گفتم:سلام حاجیچجوری شد که شیمیایی شدین؟!سرفه امانش نمی‌داد.....

#ای_شهیدباید خودت تمام دلم را عوض کنی... 😔 با این دلم به درد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط