قطره قطره به هوای چه کسی لبریزم
قطره قطره به هوای چه کسی لبریزم
شمعِ بی نورم و از شعله نمی پرهیزم
کامِ فرهاد اگر تلخ کند شیرینش
پای کوهِ غم او می کشدم پرویزم
حال توفانی من معرکه ی روزِ جزا
سالِ بی حاصلی و فصل پر از پاییزم
شاخه ام دسته ی طغیان تبر خواهد شد
آه ، لعنت به من و دامنِ دشمن خیزم
هر که را چشمه ی چشمم چو گلی پروده
مثلِ خاری شدم و زخم به دل می ریزم
قامتِ سروِ تو چون دارِ اناالحق شد و من
عاقبت مضطرب از پای تو بر می خیزم
شمعِ بی نورم و از شعله نمی پرهیزم
کامِ فرهاد اگر تلخ کند شیرینش
پای کوهِ غم او می کشدم پرویزم
حال توفانی من معرکه ی روزِ جزا
سالِ بی حاصلی و فصل پر از پاییزم
شاخه ام دسته ی طغیان تبر خواهد شد
آه ، لعنت به من و دامنِ دشمن خیزم
هر که را چشمه ی چشمم چو گلی پروده
مثلِ خاری شدم و زخم به دل می ریزم
قامتِ سروِ تو چون دارِ اناالحق شد و من
عاقبت مضطرب از پای تو بر می خیزم
۳۳۸
۲۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.