آدمیزاد است دیگر دوست دارد دق کند
آدمیزاد است دیگر، دوست دارد دق کند
گاهگاهی گوشهای بنشیند و هقهق کند
با خودش خلوت کند از دست بی کس بودنش
هی شکایت از خودش، از خلق و از خالق کند
من شدم این روزها خورشید سرگردان که حیف
در پیات باید مکرر مغرب و مشرق کند
آن قدر با چشمهایت دلبری کردی که شیخ
جرأت این را ندارد صحبت از منطق کند
حد بیانصاف بودن را رعایت کن... برو
ماندن تو میتواند شهر را عاشق کند
کاش میشد کنج دنجی را شبی پیدا کنم
ادمیزاد است دیگر... دوست دارد دق کند
#عاشقانه_های_الهه
نمیدونم چرا یه دفعه ای دلم گرفت
پاک دیوونه شدم:-\
گاهگاهی گوشهای بنشیند و هقهق کند
با خودش خلوت کند از دست بی کس بودنش
هی شکایت از خودش، از خلق و از خالق کند
من شدم این روزها خورشید سرگردان که حیف
در پیات باید مکرر مغرب و مشرق کند
آن قدر با چشمهایت دلبری کردی که شیخ
جرأت این را ندارد صحبت از منطق کند
حد بیانصاف بودن را رعایت کن... برو
ماندن تو میتواند شهر را عاشق کند
کاش میشد کنج دنجی را شبی پیدا کنم
ادمیزاد است دیگر... دوست دارد دق کند
#عاشقانه_های_الهه
نمیدونم چرا یه دفعه ای دلم گرفت
پاک دیوونه شدم:-\
- ۱.۱k
- ۲۰ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط