✌ 🏻 پــــارت دوم✌ 🏻
✌ 🏻 پــــارت دوم✌ 🏻
نــاپدری و نامادری الکس اصلا باهاش خوب نبودن و خیلے اذیتــش میکـــرن
مجبورش میکــردن کار های خودشــون رو انجام بده
صبح که بلند میشد باید صبحونه آماده میکرد کار ها خونه رو انجام میداد بعدشم باید ناهار رو آماده میکرد و کلے کار انجــام میـــداد و بعدشــم شــام...
اون حتــے اجازه نداشت با اونا غذا بخوره فقط آخره شب ها مجبور بود ته موند
غذا ها رو میخــورد و تو اتاق زیر شیرونی میخوابید...
تنهــا تفریحش هم ایـــن بــود که آخر شب وقتی همــہ خوابیدن مینشست و آهنگ میخـــوند آهنگـــے از زندگـــے یه خـــودشــہ...
هر روزش شده بود مثل دیروز😒
دیـــگــہ زنــدگے داشت براش مسخره میشد هر روزش مثل دیروزش بــود..
امـــا یــک شب که الـــکس مثل همیشه کنــار پنجـــره نشسته بــود و داشــت میــخــوند...
ناگهــان یه صدایے شنید..
-:هـــی هــے اره من این پایینم..تو که داری میخونی دختــر صدات محشره ایول
الکس-: برو پــے کارت مسخره😡 😡
الکس این رو گفت و در پنجـــره رو محـــکـم بســت..
اون شب برای الکس شبه خاصے بود اون احساس میکرد یه مهــارتے داره
اون تصمیم گرفت که تبدیل به یک خواننده مشهـــور بشــه
برای همین همــون شب وسایل ش رو توی کوله پشتیش گذاشت و رفت
توی خیابون ها را میرفت ...دالاس شهر شلوغی بود اونـــم جــایے برای مــودن نداشت برای همیـــن رفت تــوی پــارڪ و روی یک صندلـــے دراز کشید شروع کــرد به خوندن آهنگ جدیدی که نوشتــه بود:
But if only
Close your eyes
and open your heart
believe your self
Thats like stars
.......
.....
.......
همین طور داشت میخوند که ناگهان چشماش رو باز کرد دید یک عالم آدم دورش جمع
شــدن و دارن تشویقش میکنــن
....😱 😱 😱
خب اینم از این امید وارم خوشتون اومده باشه
نظر هم فراموش نشــه
#eligomez
نــاپدری و نامادری الکس اصلا باهاش خوب نبودن و خیلے اذیتــش میکـــرن
مجبورش میکــردن کار های خودشــون رو انجام بده
صبح که بلند میشد باید صبحونه آماده میکرد کار ها خونه رو انجام میداد بعدشم باید ناهار رو آماده میکرد و کلے کار انجــام میـــداد و بعدشــم شــام...
اون حتــے اجازه نداشت با اونا غذا بخوره فقط آخره شب ها مجبور بود ته موند
غذا ها رو میخــورد و تو اتاق زیر شیرونی میخوابید...
تنهــا تفریحش هم ایـــن بــود که آخر شب وقتی همــہ خوابیدن مینشست و آهنگ میخـــوند آهنگـــے از زندگـــے یه خـــودشــہ...
هر روزش شده بود مثل دیروز😒
دیـــگــہ زنــدگے داشت براش مسخره میشد هر روزش مثل دیروزش بــود..
امـــا یــک شب که الـــکس مثل همیشه کنــار پنجـــره نشسته بــود و داشــت میــخــوند...
ناگهــان یه صدایے شنید..
-:هـــی هــے اره من این پایینم..تو که داری میخونی دختــر صدات محشره ایول
الکس-: برو پــے کارت مسخره😡 😡
الکس این رو گفت و در پنجـــره رو محـــکـم بســت..
اون شب برای الکس شبه خاصے بود اون احساس میکرد یه مهــارتے داره
اون تصمیم گرفت که تبدیل به یک خواننده مشهـــور بشــه
برای همین همــون شب وسایل ش رو توی کوله پشتیش گذاشت و رفت
توی خیابون ها را میرفت ...دالاس شهر شلوغی بود اونـــم جــایے برای مــودن نداشت برای همیـــن رفت تــوی پــارڪ و روی یک صندلـــے دراز کشید شروع کــرد به خوندن آهنگ جدیدی که نوشتــه بود:
But if only
Close your eyes
and open your heart
believe your self
Thats like stars
.......
.....
.......
همین طور داشت میخوند که ناگهان چشماش رو باز کرد دید یک عالم آدم دورش جمع
شــدن و دارن تشویقش میکنــن
....😱 😱 😱
خب اینم از این امید وارم خوشتون اومده باشه
نظر هم فراموش نشــه
#eligomez
۱.۳k
۲۱ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.