رمان ang mutya ng section e
چیتر 1
پارت 4
پرسید.
با تعجب بهش نگاه کردم و فقط سرم رو تکون دادم.
"میدونم که یه دانشآموز انتقالی داریم، ولی توی بخش E، نه اینجا."
اینجا نه. حرفاش توی ذهنم طنین انداخت. چی بود این؟ به نظر میرسید اشتباهی وارد بخش اشتباهی شدم. لعنتی!
"اوهـم، ب-بخشِ اینجا چیه پس؟" آروم از راکی پرسیدم.
تمام کلاس به ما نگاه میکردن. اگر میفهمیدن که من وارد کلاس اشتباهی شدم، خیلی خجالتآور میشد. خیلی خجالتآور.
راکی نزدیک شد و در گوشم نجوا کرد: "بخش C."
لعنتی! واقعاً وارد کلاس اشتباهی شدم! لعنتی!
آهسته از صندلیم بلند شدم و به سمت در رفتم، سرم پایین بود و با دلی پر از دعا میگفتم: لطفاً به من نگاه نکنید. لطفاً.
اما وقتی داشتم به در میرسیدم، راکی ناگهان جلوی راه من رو گرفت. "کجا میری؟ معلم ما داره میاد."
یک نفس عمیق کشیدم و به چشمهای راکی نگاه کردم. شاید برخلاف خواستهام بود، ولی باید اینو میگفتم: "راکی," شروع کردم، "من توی بخش اشتباهیام."
"پffffت! میدونستم!" راکی فریاد زد.
و بعد یک خنده بلند از راکی. حتی همکلاسیهاش هم شروع به خندیدن کردن.
خدای من. کاش زمین باز میشد و همهشون رو میبلعید.
هیچ انتخابی نداشتم جز اینکه آهسته از کلاس خارج بشم. حتی وقتی که کمی دورتر رفتم، هنوز میتونستم صدای خندههای مسخرهشون رو بشنوم.
واقعا خیلی خجالتآور بود.
به سمت ساختمون قبلی که رفته بودم دویدم—ساختمون
❤️🪷
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.