chapter7
#chapter7
از زبان تاکه میتچی
وقتی برگشتم به گذشته... ها توی لیگ دعوام؟
همه: دعوا دعوا
اینجا داره چی میشه
تاکه: واس...
بهم مشت زدو بیهوش شدم*
وقتی به حال اومدم کیوماسا بود
یه خره: هاناگاکی بیدار شد..اینجوری نیوفت کودن... ما داریم شرط میبندیم
یه خر: امروز ریده بود نه... کیوماسا
کیوماسا: بهتره بهش درس حسابی بدین
منو حدود نیم ساعت یا بیشتر کتک میزدن...باهام مثل یک لاستیک پاره رفتار کردن
حدودا شب بود که رفتن... ای همه جام خیلی دعوای سختی بود... درسته من سگشونم.. هرکاری گفتن انجام دادم..
تاکه: اخ...
همش بخاطر تاچیبانا بود.... اما... باید انجامش بدم
یخره: امروز ریدی ولی فردا بهتر عمل کن تا ببریم جنده ولی واقعا سگ جونی بد بخت
تاکه: کیوماسا کون... میشه.. در باره ی سانو بهم بگین.. ولی اگه نمیگین درک میکنم
کیوماسا میاد نزدیک*
کیوماسا:یه بار ده اسم سانو رو بشنوم پارت میکنم
منو تا شب زد حتی با یه تیکه چوب سفت و سخت
اونا رفتن و من رفتم پیش تاچیبانا
در خونشون رو در زدم ولی کسی...
هینا: هاناگاکی کون؟
تاکه: اینجا چیکار میکنی
هینا: اینجا خونه ی منه
تاکه: راست می...
هینا: دوباره دعوا کردی؟
تاکه: ببخشید
هینا: امروز بیشتر له شدی.. حالت خوبه؟
تاکه: اره کاملا
هینا:نمیفهمم چرا پسرا انقدر دعوا یین.. اگه منم پسر بودم
تاکه: ها
هینا: از هاناگاکی دفاع میکردم.. من کاراته بلدم پس حتما مراقبت بودم
تاکه: پس منم ازت مراقبت میکنم... هینا.. عه..
بهش گفتم... هینا
تاکه:میگم... فقط جوم گرفت
هینا: میخوام همینجوری صدام کنی... هرچی نباشه یه بچه ننه ای... اگه پسر بودم ازت قوی تر بودم..
تاکه: قبول نیست.... من فقط یه بار گریم گرفت
هینا: جدی
تاکه: فراموشش کن
هینا: فکرشم نکن
هینا: بای بای فردا میبینمت
تاکه: حتما
تو خیابون راه رفتم*
من توی ۱۲ سال دیگه نمیبینمش
دیگه وظیفه من نیست مراقبش باشم ولی....
تاکه: اون نباید بمیره
(فردا تو مدرسه)
منو تاکویا داشتیم میرفتیم توی کلاس...
اکون: های... یه لحظه وقت داری
توی دست شویی حرف زدیم
اکون: این مبارزه ی تاکویاست
همه: جانم؟!
تاکو ضعیف ترین مونه
اگه یادم باشه اون میمیره
یاماگیشی:اون نمیتونه...
ماکوتو: اون دعوایی نی
اککون:به کیوماسا بگو میتونی... اگه میتونستم بجاش میرفتم
تاکویا: ممنون اککون من تلاشمو میکنم.. تاکه میتچی انتقامتو میگیرم... باید غذا دعوتمون کنی...
از زبان تاکه میتچی
وقتی برگشتم به گذشته... ها توی لیگ دعوام؟
همه: دعوا دعوا
اینجا داره چی میشه
تاکه: واس...
بهم مشت زدو بیهوش شدم*
وقتی به حال اومدم کیوماسا بود
یه خره: هاناگاکی بیدار شد..اینجوری نیوفت کودن... ما داریم شرط میبندیم
یه خر: امروز ریده بود نه... کیوماسا
کیوماسا: بهتره بهش درس حسابی بدین
منو حدود نیم ساعت یا بیشتر کتک میزدن...باهام مثل یک لاستیک پاره رفتار کردن
حدودا شب بود که رفتن... ای همه جام خیلی دعوای سختی بود... درسته من سگشونم.. هرکاری گفتن انجام دادم..
تاکه: اخ...
همش بخاطر تاچیبانا بود.... اما... باید انجامش بدم
یخره: امروز ریدی ولی فردا بهتر عمل کن تا ببریم جنده ولی واقعا سگ جونی بد بخت
تاکه: کیوماسا کون... میشه.. در باره ی سانو بهم بگین.. ولی اگه نمیگین درک میکنم
کیوماسا میاد نزدیک*
کیوماسا:یه بار ده اسم سانو رو بشنوم پارت میکنم
منو تا شب زد حتی با یه تیکه چوب سفت و سخت
اونا رفتن و من رفتم پیش تاچیبانا
در خونشون رو در زدم ولی کسی...
هینا: هاناگاکی کون؟
تاکه: اینجا چیکار میکنی
هینا: اینجا خونه ی منه
تاکه: راست می...
هینا: دوباره دعوا کردی؟
تاکه: ببخشید
هینا: امروز بیشتر له شدی.. حالت خوبه؟
تاکه: اره کاملا
هینا:نمیفهمم چرا پسرا انقدر دعوا یین.. اگه منم پسر بودم
تاکه: ها
هینا: از هاناگاکی دفاع میکردم.. من کاراته بلدم پس حتما مراقبت بودم
تاکه: پس منم ازت مراقبت میکنم... هینا.. عه..
بهش گفتم... هینا
تاکه:میگم... فقط جوم گرفت
هینا: میخوام همینجوری صدام کنی... هرچی نباشه یه بچه ننه ای... اگه پسر بودم ازت قوی تر بودم..
تاکه: قبول نیست.... من فقط یه بار گریم گرفت
هینا: جدی
تاکه: فراموشش کن
هینا: فکرشم نکن
هینا: بای بای فردا میبینمت
تاکه: حتما
تو خیابون راه رفتم*
من توی ۱۲ سال دیگه نمیبینمش
دیگه وظیفه من نیست مراقبش باشم ولی....
تاکه: اون نباید بمیره
(فردا تو مدرسه)
منو تاکویا داشتیم میرفتیم توی کلاس...
اکون: های... یه لحظه وقت داری
توی دست شویی حرف زدیم
اکون: این مبارزه ی تاکویاست
همه: جانم؟!
تاکو ضعیف ترین مونه
اگه یادم باشه اون میمیره
یاماگیشی:اون نمیتونه...
ماکوتو: اون دعوایی نی
اککون:به کیوماسا بگو میتونی... اگه میتونستم بجاش میرفتم
تاکویا: ممنون اککون من تلاشمو میکنم.. تاکه میتچی انتقامتو میگیرم... باید غذا دعوتمون کنی...
۴.۲k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.