دیدی بعضی وقتا یکی رو تو ذهنت، اون گوشه موشه ها قایم کردی
دیدی بعضی وقتا یکی رو تو ذهنت، اون گوشه موشه ها قایم کردی و حتی خودتم دیگه مطمئن نیستی کجا گذاشتیش!
از یه طرف دلت شور اینو میزنه که نکنه گُمش کنی، از یه طرفم میترسی که نکنه یهو بری سراغش!
به روی خودت نمیاری که جاشو بلدی یا نه؛
ولی یه تلنگر،
مثل بوی عطر رُز فرانسویِ خانمی که تو تاکسی کنارت نشسته تورو میبره همون جایی که از رو شدنش میترسیدی؛
بویِ عطر
خیابونی که یه روز ازش رد شدین،
کافه ای که یه روز رفته بودین،
آهنگِ مشترک!
اینا خطرناکن، اینا تلنگرن، از اینا بترسین ...!
من از اینا میترسم ...
از یه طرف دلت شور اینو میزنه که نکنه گُمش کنی، از یه طرفم میترسی که نکنه یهو بری سراغش!
به روی خودت نمیاری که جاشو بلدی یا نه؛
ولی یه تلنگر،
مثل بوی عطر رُز فرانسویِ خانمی که تو تاکسی کنارت نشسته تورو میبره همون جایی که از رو شدنش میترسیدی؛
بویِ عطر
خیابونی که یه روز ازش رد شدین،
کافه ای که یه روز رفته بودین،
آهنگِ مشترک!
اینا خطرناکن، اینا تلنگرن، از اینا بترسین ...!
من از اینا میترسم ...
۱.۱k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰