نوشته بود

- نوشته بود :
امروز تولدِ بابام بود ، گفتیم اول آرزو کن بعد شمع‌ها رو فوت کن ، برگشت رو به مامانم وقتی که داشت به چشاش نگاه می‌کرد گفت
‹ آرزوی من 25 سال پیش برآورده شده (: ›

#قشنگیجات
#متن_دلبرانه
#عشق_پراکنی


آسمان با وسعتش ارزانیِ گنجشک ها
حال من وقتی که در چنگت اسیرم بهتر است...!

#شور_شیرین_عشق


#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉
#𝑯𝒂𝒛𝒓𝒂𝒕𝒆𝑬𝒔𝒉𝒈𝒉
#𝒋𝒂𝒅𝒐𝒐𝒈𝒂𝒓𖣘
#𝑺𝒉𝒐𝒈𝒉𝒆𝑵𝒂𝒇𝒂𝒔
دیدگاه ها (۰)

محبوب #مـنشما مثل جوانه‌ی گل‌هاحالِ زندگی را خوب میکنی... #ع...

-تو یه کتاب خوندم:"شما به بخشیدن آدما ادامه میدین تاجایی که ...

مدرسه كه ميرفتيم، هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم معلممو...

في الشق الأيسر مِن صَدري مدينة صَغیرةأنت لها النُور والمِصبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط