از همان روزی که در باران سوارم کردهای
از همان روزی که در باران سوارم کردهای
با نگاهت هیچ میدانی چکارم کردهای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بیقرارم کردهای
جرعهای لبخند گیرا – از شراب جامدت-
بر دلم پاشیدهای – دائمـــخمارم کردهای
موج مویت برده و غرق خیالم کردهاست
روسری روی سرت بود و دچارم کردهای!
تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر
با نگاهت، خندهات ، مویت ، شکارم کردهای
در خیابان اولین عابر منم هر صبح زود
در همان جایی که روزی قصه دارم کردهای
رأس ساعت میرسی ، میبینمت ، ردمیشوی….
کم محلی میکنی بی اعتبارم کردهای
من مهندس بودهام دلدادگی شأنم نبود
تازگی ها گل فروشی تازهکارم کردهای
در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بودهام
خوبکردی آمدی….مجنون تبارم کردهای
در ولضالین حمدم خدشه ای وارد نبود
وای ِ من ، محتاج یک رکعت شمارم کردهای
مهدی ذوالقدر
با نگاهت هیچ میدانی چکارم کردهای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بیقرارم کردهای
جرعهای لبخند گیرا – از شراب جامدت-
بر دلم پاشیدهای – دائمـــخمارم کردهای
موج مویت برده و غرق خیالم کردهاست
روسری روی سرت بود و دچارم کردهای!
تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر
با نگاهت، خندهات ، مویت ، شکارم کردهای
در خیابان اولین عابر منم هر صبح زود
در همان جایی که روزی قصه دارم کردهای
رأس ساعت میرسی ، میبینمت ، ردمیشوی….
کم محلی میکنی بی اعتبارم کردهای
من مهندس بودهام دلدادگی شأنم نبود
تازگی ها گل فروشی تازهکارم کردهای
در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بودهام
خوبکردی آمدی….مجنون تبارم کردهای
در ولضالین حمدم خدشه ای وارد نبود
وای ِ من ، محتاج یک رکعت شمارم کردهای
مهدی ذوالقدر
- ۸۰۵
- ۰۲ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط