اگر شهر

اگر شهر
مالِ من بود
در هر خيابانش
يك بغل فروشي
تأسيس مي كردم ...
كه اگر پاييز بود و نمِ باران و
يك دنيا برگِ زردِ ريخته از درخت
و يك دل كه پر از دلتنگي ست
جايي باشد براي دقيقه اي
در آغوش كشيده شدن
و ثانيه اي آرامش
و لحظه اي امنيت...
آري من اگر بودم،
به جاي اين همه درمانگاه
و مريض خانه،
در هر خيابان
فقط يك بغل فروشي
مي زدم و تمام

#شيما_بهزاد

#Tak_setareh
دیدگاه ها (۴)

چگونه می توان طاقت آورد بی علت زندگی را بی تو، و در خیال تو ...

و آغوش تو بود كه ثابت كردگاهـىدر حصـارِ دستانِ كسى بودن،مي‌ت...

🌺تقدیم به شما خوبان🌺 🌺روز پنج شنبه همگـی🌺 ...

🕊آخرین پنجشنبه ابان ماهتون بی نظیر 🌷امروز از خدا🕊برای تک تکو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط