ریدم خیلی ریدم
ریدم خیلی ریدم🥰💔
فدا سرم ✅💔
اگه به نظرت خوب شده اد استوری کنD:
بیوگرافی اوسی شیطان کش /
اسم: سوناکو
فامیلی: کینابی
رتبه: هاشیرا
تنفس: افتاب گردون
زیر مجموعه تنفس: یاقوت
تعداد فرم تنفس: ۸
خواهر: دارد
بردار: ندارد
پدر: مرده
مادر:مرده
قد:170
سن: 19
نژاد: انسان
استاد: نا پدریش
شیپ: نداره
علایق : هاشیرای دیگر/ خواهرش/ افتاب گردون/ کشتن شیطان ها / بوی گل / نوشتن/ خانوادش
تنفرات: شیطان ها / موزان/ چشم خودش/.
دلیل هاشیرا شدن: انتقام پدر و مادرش و محافظت از خواهرش
داستان زندگی : سوناکو از وقتی به دنیا می اید به مرور زمان که بزرگ میشه رنگ یکی از چشماش شروع به سفید شدن میکنه و توی روستای سوناکو مردمش اعتقاد داشتن رنگ سفید چشم نشانه شیطانی بودن اون فرد هست برای همین از بچگی برای اینکه مردم روستا نفهمن یکی از چشماش چه رنگیه میگفت فقط یک چشمش میبینه سوناکو نوشتن رو خیلی دوست داشت برای همین مادرش همیشه کمی از وقتش رو میزاشت و با سوناکو داستان مینوشت
در یکی از همین روز ها وقتی سوناکو هنوز بچه بود میره تا بیرون از خونه کمی بازی کنه ولی گروهی از بچه ها میان و اذیتش میکنن یکی از بچه ها سوناکو را محکم روی زمین هل میده و سوناکو روی یه درخت می افته و شاخه اون درخت باعث پاره شدن پارچه ای میشه که چشم سوناکو با اون بسته شده بود و بچه ها وقتی این رو میبینن سریع فرار میکنن و به مردم همه روستا میگن از اون روز به بعد همه مردم از خانواده سوناکو متنفر میشن در یکی از همین روز ها یک شیطان به خونه یکی از مردم همون روستا حمله میکنه و میخواد که یک شخص رو که تنها بوده بخوره ولی اون شخص کلی التماس میکنه و میگه که (یک خانواده کامل رو میشناسم من رو نخور اونا بیشترن اونا رو بخور ) شیطان هم این معامله رو قبول میکنه شخصی خونه سوناکو و خانوادش رو بهش نشون میده و شیطان به اونجا حمله میکنه پدر و مادر سوناکو برای محافظت از بچه هاشون با شیطان مقابله میکنن و اخرین درخواستشون اینکه سوناکو همیشه از خواهرش محافظت کنه بعد حمله شیطان سوناکو درحالی که خواهر کوچولوش در اغوششه از خونه فرار میکنه و پدر و مادر سوناکو هم خورده میشن
سوناکو بعد از کلی دویدن و خستگی به یک خونه میرسه که خالیه اونجا کنار خواهرش خوابش میبره وقتی بیدار میشه میفهمه در واقع اون خونه یکی از مردم روستا بوده ولی اونا مشکلی با چشم سوناکو نداشتن برای همین سوناکو رو به عنوان فرزندشون با خواهرش قبول میکنن نا پدری سوناکو یک هاشیرا بوده و به سوناکو تمرین میده تا وقتی که سوناکو هم برای انتقام و محافظت از خواهرش و خوانواده جدیدش هاشیرا میشه
خیلی چرت و پرت نوشتم حوصله داشتید بخونید
ممنون میشم حمایت کنید
فدا سرم ✅💔
اگه به نظرت خوب شده اد استوری کنD:
بیوگرافی اوسی شیطان کش /
اسم: سوناکو
فامیلی: کینابی
رتبه: هاشیرا
تنفس: افتاب گردون
زیر مجموعه تنفس: یاقوت
تعداد فرم تنفس: ۸
خواهر: دارد
بردار: ندارد
پدر: مرده
مادر:مرده
قد:170
سن: 19
نژاد: انسان
استاد: نا پدریش
شیپ: نداره
علایق : هاشیرای دیگر/ خواهرش/ افتاب گردون/ کشتن شیطان ها / بوی گل / نوشتن/ خانوادش
تنفرات: شیطان ها / موزان/ چشم خودش/.
دلیل هاشیرا شدن: انتقام پدر و مادرش و محافظت از خواهرش
داستان زندگی : سوناکو از وقتی به دنیا می اید به مرور زمان که بزرگ میشه رنگ یکی از چشماش شروع به سفید شدن میکنه و توی روستای سوناکو مردمش اعتقاد داشتن رنگ سفید چشم نشانه شیطانی بودن اون فرد هست برای همین از بچگی برای اینکه مردم روستا نفهمن یکی از چشماش چه رنگیه میگفت فقط یک چشمش میبینه سوناکو نوشتن رو خیلی دوست داشت برای همین مادرش همیشه کمی از وقتش رو میزاشت و با سوناکو داستان مینوشت
در یکی از همین روز ها وقتی سوناکو هنوز بچه بود میره تا بیرون از خونه کمی بازی کنه ولی گروهی از بچه ها میان و اذیتش میکنن یکی از بچه ها سوناکو را محکم روی زمین هل میده و سوناکو روی یه درخت می افته و شاخه اون درخت باعث پاره شدن پارچه ای میشه که چشم سوناکو با اون بسته شده بود و بچه ها وقتی این رو میبینن سریع فرار میکنن و به مردم همه روستا میگن از اون روز به بعد همه مردم از خانواده سوناکو متنفر میشن در یکی از همین روز ها یک شیطان به خونه یکی از مردم همون روستا حمله میکنه و میخواد که یک شخص رو که تنها بوده بخوره ولی اون شخص کلی التماس میکنه و میگه که (یک خانواده کامل رو میشناسم من رو نخور اونا بیشترن اونا رو بخور ) شیطان هم این معامله رو قبول میکنه شخصی خونه سوناکو و خانوادش رو بهش نشون میده و شیطان به اونجا حمله میکنه پدر و مادر سوناکو برای محافظت از بچه هاشون با شیطان مقابله میکنن و اخرین درخواستشون اینکه سوناکو همیشه از خواهرش محافظت کنه بعد حمله شیطان سوناکو درحالی که خواهر کوچولوش در اغوششه از خونه فرار میکنه و پدر و مادر سوناکو هم خورده میشن
سوناکو بعد از کلی دویدن و خستگی به یک خونه میرسه که خالیه اونجا کنار خواهرش خوابش میبره وقتی بیدار میشه میفهمه در واقع اون خونه یکی از مردم روستا بوده ولی اونا مشکلی با چشم سوناکو نداشتن برای همین سوناکو رو به عنوان فرزندشون با خواهرش قبول میکنن نا پدری سوناکو یک هاشیرا بوده و به سوناکو تمرین میده تا وقتی که سوناکو هم برای انتقام و محافظت از خواهرش و خوانواده جدیدش هاشیرا میشه
خیلی چرت و پرت نوشتم حوصله داشتید بخونید
ممنون میشم حمایت کنید
- ۴.۲k
- ۰۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط