همان پیراهنی که خواستی اتوکردم

همان پیراهنی که خواستی اتوکردم ؛

همان انگشتری که گفتی آماده کردم ؛

توی ساک ،همان ها را که گفتی گذاشتم ؛ به همان ترتیبی که سفارش کردی؛

فقط بدان .... دلم را رج به رج از شال ردکردم و دور گردنت انداختم ؛

مثل پیچک دور بندپوتینت کشیدم

من ...

این جا ...

بی دل شده ام

روبه روی حرم که می ایستی

یادت باشد یک نفردوتایی هستی

سلام مرا به خانم برسانی ....

باقی راخودش میداند ...
دیدگاه ها (۱)

یادت میاد روزی رو که،لباس عروس به تنم بودنگات به سفره عقد و ...

اسما زنگ زدم . تعارف کرد برای شام برویم . قبول نکردم و گفتم ...

# مواظب_باشیم

اللهم ارزقنا کربلا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط