مرور میکنم این خاطرات مبهم را
.
.
مرور میکنم این خاطرات مبهم را
همان شبی که به چشمت نگاه کردم را
.
همان شبی که دلم رفت و برنگشت از تو
همان شبی که شدم کیش و مات کمکم را
.
به خون نشستن چشمی که خیره مانده به در
و درد دوری و اشک و هجوم ماتم را
.
ببین به پای تو یک عمر من قدم زده ام
تمام کوچه و پسکوچههای درهم را
.
مرور میکنم و میرسم به آخر خط
مرور میکنم آن لحظهای که مردم را
.
مرور کردم و مثل همیشه فهمیدم
که بی تو ثانیهها میکُشند آدم را
.
.
#معصومه_زارعی_رضایی
.
مرور میکنم این خاطرات مبهم را
همان شبی که به چشمت نگاه کردم را
.
همان شبی که دلم رفت و برنگشت از تو
همان شبی که شدم کیش و مات کمکم را
.
به خون نشستن چشمی که خیره مانده به در
و درد دوری و اشک و هجوم ماتم را
.
ببین به پای تو یک عمر من قدم زده ام
تمام کوچه و پسکوچههای درهم را
.
مرور میکنم و میرسم به آخر خط
مرور میکنم آن لحظهای که مردم را
.
مرور کردم و مثل همیشه فهمیدم
که بی تو ثانیهها میکُشند آدم را
.
.
#معصومه_زارعی_رضایی
- ۷۵۵
- ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط