حکایتی بسیار زیبا و خواندنی

⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی

🌺
🍃
🔴راضيم به رضای خدا

کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.
همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا

پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.
همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا
و این داستان ادامه دارد...
همانطور که زندگی ادامه دارد...
وخدا هيچگاه بنده اش را نمی آزارد...
كه او عاشق ترين معشوق است

ازصميم قلب ميگويم:
راضيم به رضای خدا

✏️💎
دیدگاه ها (۰)

بهترین پست سال شناخته شد ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛🌴🌴🌲🌲🌳ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷ...

🌹🍃🍁راننده ترمز گرفتدست ‌انداز را که رد کرد ، رو به مسافربغل‌...

🌷والہ و شیدا مےڪند سنگ مزار هر شهیددل را تسلّا مےڪند سنگ مزا...

خدایاآدم‌های خوب سر راهمان بگذارحس بسیار خوبیستهنگامی که در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط