تا در سر من نشئه ی دیوانه شدن بود

تا در سر من نشئه ی دیوانه شدن بود
هر روزِ من از خانه به میخانه شدن بود

یا سرخی سیبِ تو از آن جاذبه افتاد؟
یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود!

یک بار نهان از همگان دل به تو بستم
این عشق نه شایسته ی افسانه شدن بود

ای کلبه ی متروک فرو ریخته بر خویش
ویرانه شدن چاره ی بیگانه شدن بود؟!

مگذار از ابریشم من حلّه ببافند
در پیله ی من حسرت پروانه شدن بود..
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۱۳)

دوستت دارمو این جهانی ترین شعری ست که گفته امشاعر نیستم اگرا...

اسم.بهترین دوستت چیه.؟؟تگش کن بشناسیم..دوستان.خواهشی.که.دار...

مادر ای معنیایثار توگل باغ خداییتوی روزگار غربتبا غم دل آشنا...

ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش ترساقی اگر تو باشی ، حالم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط