یکی بود یکی نبود

‎یکی بود ...یکی نبود ..
‎این داستان زندگی ماست ...
‎همیشه همین بوده یکی بود... یکی نبود...
‎در ذهن مان نمی گنجد با هم بودن ؛باهم ساختن؛ برای بودن یکی ،
‎باید دیگری نباشد!!!
‎هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود :
‎که یکی بود ، دیگری هم بود
‎همه با هم بودندو ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نابود می کنیم ...
‎از عشق، از محبت ، از مهربانی!!!
‎انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست...
‎هیچ کس نمیداند ، جز ماهیچ کس نمی فهمد جز ما
‎و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ،
‎حتی برای زیستن !!!
‎و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
‎"هنر نبودن دیگری" ...
دیدگاه ها (۳)

🍁 ماندنی اگر نیستید خاطره سازی هم نکنید ...لطفا دین و دنیای ...

ﺧــﺪﺍﯾــــــﺎﺑﻪ ” ﺟﻬﻨﻤﺖ ” ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ...

دزدان خر سوار...؟! حاکمی در مشهد رسم بنهاد تا هر که از زائری...

بعد از اسلحه،خطرناک ترین اختراع بشرمحبت بیجا بود..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط