دست خودش که نبود فرق داشت با عالم و آدم

💙 دستِ خودش که نبود، فرق داشت با عالم و آدم...
حتی قربون صدقه رفتناشم فرق داشت، نمی گفت عمرم، نفسم، عزیزم، صداش که می کردم می‌گفت:
" جانم چشمام؟! "
این چشمام گفتنشم فلسفه داشت برای خودش، می گفت:
" بی بی همیشه بهم میگه چشمام، میدونی چرا؟! آخه آدمی که مزه ی دیدنو چشیده باشه، چشماش اگه نباشه دنیاش تیره و تار میشه...
دیگه هیچی و هیچکسی رو نمی‌بینه، خودش بخوادم دیگه نمی تونه، براش سخت میشه ساده ترین کارا، دلش همیشه تنگه، همه ش دلتنگ رنگ و نور و روشنائیه...
آدم بدون چشماش خیلی چیزا کم داره، گاهی وقتا حتی خود زندگی رو! "
نگاه متعجبمو که می‌دید می‌گفت:
" فدای چشمات برم چشمام، به سرت نزنه نباشی یه وقت که اگه نباشی، دیگه نه شب می مونه برام، نه روز...
همه ی زندگیم میشه نااُمیدی و دلتنگی و سیاهی!"

#طاهره_اباذری_هریس
دیدگاه ها (۳)

از کودکی به خوردمان دادند جای خالی را پر کنید!پر میکردیم از ...

بدون بهانه که نمیشود کاری کرد بی دلیل که اتفاقی نمی افتد...ف...

به سانِ کودکی شده ام،که فقط لحظه ای دستِ عزیزش را رها کرد و ...

گفت بیا منطقی باشیمما واقعا به درد هم نمیخوریم و شرایطمون ب...

پارت چهاردهم!

من ادعا دارم تو این مسئله !!!که یکی از توانایی های جدیم تشخی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط