مگر نبودنت میگذاردکه بی تو آرامش، میهمان لحظاتم باشدسالهاستبه ظاهر نبودنت عادت کرده ام اما،نبودنت هرروز که نه هرساعتدرونم را آتش میزندمن، بی توآتشفشان غممبیا و با آمدنت آتش نشسته بردرونم راگلستان کن