حرف نمیزنم باهات

+حرف نمیزنم باهات!...
تو میدونی من چقد حساسم و یکاری میکنی حرصم و در بیاری!
تو میدونی من چقد دیوونه و احساساتی ام
پس چرا واسه اومدن همه ذوق میکنی ، واسه نبودن همه نگران میشی ، تو هر شرایطی به همه کمک میکنی ، واسه همه شعر میفرستی ، برا همه تو ویس میخندی ، با همه مهربونی و تازه با اونیم که میدونی بیشتر از همه روش حساسم شوخی میکنی و هواش و داری !؟؟
_کیاااااا!؟؟ قهر کنی من میمیرما! کیااااااااااااا!؟؟؟
+چیه اینجوری صدام نکن ، تو فک میکنی وقتی اینجوری از کنارش رد میشی یا اینجوری صداش میکنی مهم نیس!؟
آره من شاید هیچی نگم ولی انقد احساساتی ام که میتونم بشینم و سر همین چیزای کوچیک دو ساعت گریه کنم!
_عاخه الهی دورت بگــ...
+هیچی نگو عاااا ، حرف نزن باهام!
_عه کیا!؟ منو ببین!؟
+نمیخام! نگات نمیکنم!...
_خب دلم برا چشمات تنگ میشه که اینجوری!
+تو مگه دلت تنگم میشه!؟
_چرا فک کردی دل من تنگ نمیشه!؟
+چون تو اصلا من و دوس نداری که دلت بخواد تنــ...
_هیشششش!...
دیگه نگیا اینجوری قلبم درد میگیره!
خیلیم دوست دارم و دقیقا همون لحظه که از هم جدا میشیم و تو یه قدم دور میشی ازم تا بری دلم واست تنگ میشه!
+قول بده دیگه حرصم ندی و یکاری نکنی حسودیم شه!
_میخای یه قول محکم تر بهت بدم!؟
+اهوم
_من ... هیچکس ... و ... اندازه ... طُ ... دوس ... ندارم!...🙂❤️🔗
+میگم ...
منم بیشتر از کل دنیا دوست دارما :)🥺❤️
_حالا من و نگا کن!
چقد چشمات قشنگن که :)

#کیانا_نوشت
1400/3/15
3:45

تمام کسانی که مرا می‌شناسند!
می‌دانند چه آدم حسودی هستم :)
و تمام کسانی که تو را می‌شناسند...
لعنت به تمام کسانی که تو را می‌شناسند🙂

نپرس از حال داغونم و چشمای کبودم
میدونی من دیوونم ، میدونی من حسودم!
میکنم سعیم و هر دفه نیای یادم نمیشه
کاشکی چشمای قشنگ تو شبیه همه بودن :)

پ.ن : خوابم برد ، با یه کابوس داغون و بد پریدم و دیگه خوابم نمی‌بره :)
(طبق معمول شب بخیر نگفتی بهم که آروم و بی غم بخوابم ، حتی نبودی که آروم شم و اشکام و مهار کنی ، ولی مهم نیس تو آروم بخواب ، شبت بخیر💔)

حرفای خوب🙂 :
https://harfeto.timefriend.net/16313759099342
دیدگاه ها (۶)

میگم واقعا آدما دلشون واسمون تنگ نمیشه!؟مگه شهرشون شب نداره!...

یکی بود یکی نبود!... یه دختره بود که خیلی دوست داشتانقد زیاد...

‌‌ ‌ You have repeated gratification • تـُــــو دل...

#دوسالگیم 🙂دلم کلی واسه اینجا تنگ شده بود خوابم نمی‌برد گفتم...

صدای پات رو میشنوم که از دور داری میای. ینی خیلی‌وقت بود که ...

طُلـــوعِ طَلـــآیـیچندشآتی jkP.3حس کرد دلتنگ اون جونگکوک شد...

part two......یهو یکی از دستاشو به سمتت بالا اورد و برد پشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط