شب بود و هوس بود و لبت روی لبم بود

شب بود و هوس بود و لبت روی لبم بود

یک بوسه ز لبهای تو رویای شبم بود

یک حلقه ی آغوش و کمی زلف پریشان

مجموعه ی اینها سبب تاب و تبم بود ،،، ‎‎‌‎
دیدگاه ها (۱)

شب سڪوت میڪند...تا فریاد دلتنگی هایمرا بشنودنیستی و شب چه ڪو...

در انتهای نگاهت ...کلبه ای می سازم‎‎‌‎تا نتوانی بگوییاز دل ...

غنچه پیراهنت، امروز شمیم یاس داشتاشک سرخ دیده ات، اندوه یک ا...

تــــو را به جــــان آنکــه دلــت را دزدیـــد ؛ بــــه خــوا...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

بغلم کن که هوا سوزِ فراوان داردبدن یخ زده ام حالِ پریشان دار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط