تصور کن یه روز صبح که از خواب بیدار میشی

تصور کن یه روز صبح که از خواب بیدار میشی
ببینی به جز خودت هیچ کسی تو دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی اون رو چی میپوشی؟
چه طلایی رو به خودت آویزون میکنی؟
با چه ماشینی گردش میکنی ؟
کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب میکنی؟
شاید یه نصف روز از هیجان این همه ثروت به وجه بیای اما کم کم میفهمی حقیقت چیه.

وقتی هیچ کسی نیست احساساتو باهاش تقسیم کنی ، لباس جدیدتو ببینه . برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه .

دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره ... خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه .

طلای 24 عیار توی کردنت خوشحالت نمیکنه ... همه اسباب شادی هست اما هیچ کدوم شادت نمیکنه چون کسی نیست که شادیترو باهاش تقسیم کنی . اون وقته که میبینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.

شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دباره آدم ها کنارت باشند.... ما با احساس زنده هستیم نه با اموال.
قدر همدیگر رو بدونیم .... ممنون که هستی.
دیدگاه ها (۲)

جووووووووون من بخونید سؤال و جواب در کلاس درس.استاد: به نظر ...

خانومااا پرچمشون بالاس ... چرا که ...آقایون اگه بخوان لباس ا...

【من نسبت به پخش فیلم توهین آمیز ✘رستاخیز ✘ اعتراض دارم 】گفتن...

دیروز از جلوی یه رستوران رد میشدمرفتم داخل گفتم آقا جوجه دار...

🌷> شاید توی روز تولدت کنارت نبودم و این همیشه یه حس ناتموم ت...

دلم برات یزرع شده پیشی عصبانی من میشه زودی برگردی دلم برات ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط