شب شد

شب شد
دلها به فردا امیدوار شد؛
چشم ها پر از خواب شد،
اما خواب به چشم کسی نیامد؛
این است قصه هر شب ما ...

پدرم می گفت: زندگی سر بالایی دارد؛
مادرم می گفت: زندگی سرازیری دارد؛
اما من می گویم: زندگی هر چه که هست، جریان دارد؛
می گویم: تا خدا هست و خدایی می کند، امید هست؛
فردا روشن است؛
می گویم: ای خدا باز هم خودت هوای ما را داشته باش ...
دیدگاه ها (۲)

داســــــتانی دارند ....باد و برگ های مانده از پاییز ...کنار...

پرواز کرد عاقبت ماهی که شوری دریا برای نمک گیر کردنش کافی نب...

آنان که پاره های روح خویش را برای التیام دردهای دیگران به آن...

در اکنون زندگی کنید...زیبایی لحظه را دریابید!

چقدر صبح زیباست ...گویی خدا فرصتی دوباره برای زندگی ...عشق ....

مادر #بهشت من همه #آغوش گرم توستگویی سرم هنوز به #بالین نرم ...

نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️پروردگارا🤲در این شب زیبا پا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط