دیروز را ورق می زنم و خاطرات گذشته را مرور می کنم

دیروز را ورق می زنم و خاطرات گذشته را مرور می کنم .
در روزهای بی تو بودن صدای خش خش برگها را از لابلای صفحات پاییزی می شنوم و التماس شاخه ها را که در حسرت دستهای سبز تو مانده اند.
کم کم به این باور می رسم که سرنوشت ،
نثر ساده ایست از حسرت و اشک که حرفی برای گفتن ندارد.
به صفحات بهاری با تو بودن می رسم .
بنفشه هایی که از بالای واژه ها سر می زنند و چشمان تو را بهانه کرده اند.
دیدگاه ها (۱)

امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن...هنوز از این...

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشقعشق ارمغان دلداد...

#دلنوشته_ مرتضی💙🌼من که خود ریش شدم در پی خود تو اگر می نگر...

#دلنوشته_ متضی 💙🌼من که دیوانه عشقم تو همان عشق منی اخر ای جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط