خدایـــــا
خدایـــــا
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام...!
از فریادهاییکه در گلویم خفه ماند و میماند...!
از اشک هایی که شبها تنها بالشتم را خیس میسازد و تو شاهد آن هستی...!
و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم...!
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را در بی پناهیت و در پشت هزاران دروغ پنهان کنی...!
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام...!
از فریادهاییکه در گلویم خفه ماند و میماند...!
از اشک هایی که شبها تنها بالشتم را خیس میسازد و تو شاهد آن هستی...!
و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم...!
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را در بی پناهیت و در پشت هزاران دروغ پنهان کنی...!
۱.۶k
۱۷ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.