سلام به قسمت دوازدهم داستان من خوش اومدید ابتدا روی مبل ن
سلام به قسمت دوازدهم داستان من خوش اومدید ابتدا روی مبل نشسته و یک چایی نسکافه ای چیزی آماده کنید
اسم داستان : ازدواج غیر ممکن
این داستان : گذشته
راوی : خب دوستان بریم برای ادامه داستان امید وارم که قسمت قبل رو خونده باشید
راوی : مگومی میره آشپز خونه تا چیزی آماده کنه که یهو سرش گیج میره و روی زمین می افته سوکونا تا صدای افتادن مگومی رو میشنوه سریع میره سمتش که یهو
سوکونا : تو با مگومی چی کار کردی
شخص : اخ مزاحم حرف مامی شد
سوکونا : همین الان از اینجا برو وگرنه
شخص : وگرنه چی تو سوکونا سابق نیستی دیگه هیچ کاری از دستت بر نمیاد میدونی چرا چون عاشق شودی
سوکونا : خفه شو
شخص: خودم درستت میکنم اول با معشوقت شروع میکنم
سوکونا : چی کارش کردی
شخص : ی خواب ابدی که ب من وصل
سوکونا : یعنی
شخص: بله تو باید منو بکشی برادر
راوی : خب دوستان ایشون ک مزاحم سوکونا شدن برادر بزرگ سوکونا هستش خب طبق داستان سوکونا ی برادر دوقلو داشت ک زمانی ک داخل شکم مادرش بود اونو میخوره و وقتی ب دنیا میاد ب شکل یک هیولا با دو صورت و چهار دست ب دنیا میاد من داستان و دست کاری کردم و یک برادر بزرگ تر بهش اضافه کردم حالا طبق داستان من برادر بزرگ تر سوکونا بر خلاف بقیه نه تنها اونو یک هیولا نمیدونه بلک ب اون لقب خدای سوقوط کرده میده اونو بزرگ میکنه و بهش جوجوتسو یاد میده ولی وقتی مرد روستا میفهمن ک سوکونا هر روز در حال قوی شدن متعهد میشن تا اونو بکشن اما برادر بزرگ تر اون همه روستا هیان رو برای حفاظت برادر خودش میکشه با بخش شدن این خبر نه تنها مردم روستا بلک کل کشور سعی میکنن اونا رو بکشن با گذشت سال ها دو برادر نه تنها قوی شدن بلک هرکس که سر راهشان بود رو نابود میکردن سوکونا بخاطر فیزیک بدنی ک داشت از برادر بزرگ ترش هم قوی تر میشه کار ب جایی میکشه ک دیگه مردم از ترس مردن سوکونا رو خدا صدا میزدن و او را عبادت میکردند و براش هدیه هم میارن ولی سوکونا برای سرگرمی هم ک شده آدم میکشت سوکونا اون قدر غرق در قدرت شد ک برادرش رو از یاد برد برادرش ک میخواست ی درسی ب سوکونا بده و ثابت کنه که از اون قوی تر اونو ب ی مبارزه دعوت میکنه اما سوکونا پیروز میشه برادر سوکونا داشت آخرین نفس هایش رو میکشید از باقی مونده قدرتش برای موهروموم کردن سوکونا استفاده میکنه و روح اونو در ۲۰ انگشت نابود نشدنی گیر میندازه اسم برادر سوکونا ناکی هست
امید وارم خوشتون اومده باشه ادامه برای بعد
اسم داستان : ازدواج غیر ممکن
این داستان : گذشته
راوی : خب دوستان بریم برای ادامه داستان امید وارم که قسمت قبل رو خونده باشید
راوی : مگومی میره آشپز خونه تا چیزی آماده کنه که یهو سرش گیج میره و روی زمین می افته سوکونا تا صدای افتادن مگومی رو میشنوه سریع میره سمتش که یهو
سوکونا : تو با مگومی چی کار کردی
شخص : اخ مزاحم حرف مامی شد
سوکونا : همین الان از اینجا برو وگرنه
شخص : وگرنه چی تو سوکونا سابق نیستی دیگه هیچ کاری از دستت بر نمیاد میدونی چرا چون عاشق شودی
سوکونا : خفه شو
شخص: خودم درستت میکنم اول با معشوقت شروع میکنم
سوکونا : چی کارش کردی
شخص : ی خواب ابدی که ب من وصل
سوکونا : یعنی
شخص: بله تو باید منو بکشی برادر
راوی : خب دوستان ایشون ک مزاحم سوکونا شدن برادر بزرگ سوکونا هستش خب طبق داستان سوکونا ی برادر دوقلو داشت ک زمانی ک داخل شکم مادرش بود اونو میخوره و وقتی ب دنیا میاد ب شکل یک هیولا با دو صورت و چهار دست ب دنیا میاد من داستان و دست کاری کردم و یک برادر بزرگ تر بهش اضافه کردم حالا طبق داستان من برادر بزرگ تر سوکونا بر خلاف بقیه نه تنها اونو یک هیولا نمیدونه بلک ب اون لقب خدای سوقوط کرده میده اونو بزرگ میکنه و بهش جوجوتسو یاد میده ولی وقتی مرد روستا میفهمن ک سوکونا هر روز در حال قوی شدن متعهد میشن تا اونو بکشن اما برادر بزرگ تر اون همه روستا هیان رو برای حفاظت برادر خودش میکشه با بخش شدن این خبر نه تنها مردم روستا بلک کل کشور سعی میکنن اونا رو بکشن با گذشت سال ها دو برادر نه تنها قوی شدن بلک هرکس که سر راهشان بود رو نابود میکردن سوکونا بخاطر فیزیک بدنی ک داشت از برادر بزرگ ترش هم قوی تر میشه کار ب جایی میکشه ک دیگه مردم از ترس مردن سوکونا رو خدا صدا میزدن و او را عبادت میکردند و براش هدیه هم میارن ولی سوکونا برای سرگرمی هم ک شده آدم میکشت سوکونا اون قدر غرق در قدرت شد ک برادرش رو از یاد برد برادرش ک میخواست ی درسی ب سوکونا بده و ثابت کنه که از اون قوی تر اونو ب ی مبارزه دعوت میکنه اما سوکونا پیروز میشه برادر سوکونا داشت آخرین نفس هایش رو میکشید از باقی مونده قدرتش برای موهروموم کردن سوکونا استفاده میکنه و روح اونو در ۲۰ انگشت نابود نشدنی گیر میندازه اسم برادر سوکونا ناکی هست
امید وارم خوشتون اومده باشه ادامه برای بعد
۴.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.