کسی نبود خودمو با فیلم سرگرم کردم ولی تمام مدت زل زدن یکی رو احساس میکردم خیلی بی تفاوت به بهونه آب خودن رفتم توی سالن ولی کسی نبود رفتم لیوان آب رو برداشتم یکم آب از پارچ ریختم یکی زد به شیشه ولی باز بی توجهی کردم و رفتم توی اتاق ادامه فیلمو میدیدم که صدای افتادن چیزی از توی حموم اومد این اولین بارم بود که می ترسیدم حتی برای احضار کردن روح با دوستام هم آنقدر نترسیده بودم خیلی عادی رفتم سمت حموم درشو باز کردم صابون و جا صابونی افتاده بود پایین این عادی بود برام چون قبلا هم این اتفاق افتاده بود ولی الا ترسیده برای اولین بار توی عمرم ترسیدم بودم هندزوری رو برداشتم زدم به بلندگوی کامپیوتر و صدای فیلم رو تا ته باز کردم فیلم رو دیدم نفهمیدم چقدر گذشت تا صدای زنگ رو شنید رفتم و آیفون رو زدم مامان و بابا و خواهرم اومدن تا اومدن وسایلش ن رو جمع کردم بعد خوابیدیم ولی من انگار ی جورایی بیدار بودم توی خونه مادر بزرگم مامان مامانم دیدم ی دختر بچه بای توده مشکی داره حرف میزنه ی لحظه آروم رفتم توی خونه به نزدیک ترین در و پنجره نزدیکشون رفتم ولی چیزی نمی فهمیدم انگار کر بودن دختر بچه رفت توده سیاه برگشت طرفم آب دهنم خوشک شده بود چسایی قرمز داشت داشت میومد طرفم ولی من خشکم زده بود تا به شیشه نزدیک شد از پشت اونجا بهم زل زد ی چیزی می گفت ولی من نمی شنیدم ی قدم به عقب برداشتم که اون....
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.