عهد دو سرباز

💢 عهد دو سرباز

🔹ابوالفضل رفیق دوران کودکی ام بود، در یک محله زندگی می کردیم. باهم برای اعزام به خدمت اسم نوشتیم. ابوالفضل اعزام شد کرمان و من سیستان.

🔹وقتی خبر شهادتش را شنیدم درخواست مرخصی کردم تا خودم را به تشییع جنازه اش برسانم و برای آخرین بار با او خداحافظی کنم، اما مرخصی ندادند. یادم می آید آخرین بار در مرخصی همدیگر را دیدیم، گلزار شهداء گلباف کرمان. گفت: «سیدکاش اسم مارو هم روی یکی از این قبرا بنویسند.»

🔹هنوز صدایش در گوشم است، هیچ وقت از یاد نمی برم؛ قرار بود با هم شهید شویم، ولی ابوالفضل تنها رفت... دعا کنید من هم هرچه زودتر به او ملحق شوم ... دعاکنید شهید شوم...

https://b2n.ir/f11006

#ناجا
#نوپو
#ارتش
#سپاه
#شهید
#شهادت
#ایثار
#شهادت
#ناجا
#ارتش
#سپاه
#شهید
#ایثار
#کشور_ایران
#کمیته_انقلاب_اسلامی
#پاسدار
#ژاندارمری
#شهربانی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
دیدگاه ها (۱)

💢مرام شهدا اینگونه است🔹من و ابوذر خواهر برادر بودیم و خیلی ب...

شهید حسین نامورفرزند قربانعلیمتولد 1368/02/01محل تولد : گلال...

💢خواب عجیب🔹خواب عجیبی دیدم. یک ماهی توی دستم بود و داشت بالا...

به احترام کسی که...فرزند یکماهش یتیم شدتا تو احساس امنیت کن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط