قهوه تلخ
قهوه تلخ
#Part9
(صبح)
دیانا:مهدیس مهدیسسسی
مهدیس:تو اشپزخونه بودم....
با شندین صدای دیانا دوییدم سمت اتاقش....
جنم چیشده...
دیانا:متین متین نیسسسس
مهدیس:یا جدسادات بدبخت شدیم..
دیانا:مهدیس،مطمعنم ارسلان ی گهی خوردههه...
مهدیس:اوکی اروم باش..
دیانا:بعضی وقتا میره کلبه با رفیقاش....
مهدیس:ادرس بده برم سراغش....
دیانا:(مثلن ادرس داد)
مهدیس:اوکی من میرم اگه ردی پیدا کردم بت میگم....
_______________________
مهدیس:رسیدم...
ع ماشین پیاده شدم...
در باز بود....
وارد شدم.....
یهو با قیافه دروداغون ارسلان مواجه شدم....
ارسلان:نفسم بالا نمیومد...نعره زدم...مهدیس التماست میکنم برو دنبال اون پارس سفیدهههه...بچم بچم اون توعههه...
مهدیس:گوشیمو باز کردم....
ی فیلم اوردم گرفتم جلو صورت ارسلان.....
(فلش بک ب شب)
مهدیس:صدای پا اومد نگاهی ب دور و ورم انداختم...
ع اتاق رفتم بیرون...ارسلانو دیدم ک بچه بقلشه و داره میره گوشیمو دراوردم زوم کردم فیلم گرفتم.....
(پایان فلش بک)
مهدیس:تا جمعه بت وقت میدم بچرو سالم برسونی دس مادرش تا فیلمو ب دیا نشون ندادن عاقای ارسلان کاشی....
"ادامه دارد"
#Part9
(صبح)
دیانا:مهدیس مهدیسسسی
مهدیس:تو اشپزخونه بودم....
با شندین صدای دیانا دوییدم سمت اتاقش....
جنم چیشده...
دیانا:متین متین نیسسسس
مهدیس:یا جدسادات بدبخت شدیم..
دیانا:مهدیس،مطمعنم ارسلان ی گهی خوردههه...
مهدیس:اوکی اروم باش..
دیانا:بعضی وقتا میره کلبه با رفیقاش....
مهدیس:ادرس بده برم سراغش....
دیانا:(مثلن ادرس داد)
مهدیس:اوکی من میرم اگه ردی پیدا کردم بت میگم....
_______________________
مهدیس:رسیدم...
ع ماشین پیاده شدم...
در باز بود....
وارد شدم.....
یهو با قیافه دروداغون ارسلان مواجه شدم....
ارسلان:نفسم بالا نمیومد...نعره زدم...مهدیس التماست میکنم برو دنبال اون پارس سفیدهههه...بچم بچم اون توعههه...
مهدیس:گوشیمو باز کردم....
ی فیلم اوردم گرفتم جلو صورت ارسلان.....
(فلش بک ب شب)
مهدیس:صدای پا اومد نگاهی ب دور و ورم انداختم...
ع اتاق رفتم بیرون...ارسلانو دیدم ک بچه بقلشه و داره میره گوشیمو دراوردم زوم کردم فیلم گرفتم.....
(پایان فلش بک)
مهدیس:تا جمعه بت وقت میدم بچرو سالم برسونی دس مادرش تا فیلمو ب دیا نشون ندادن عاقای ارسلان کاشی....
"ادامه دارد"
۲۳.۸k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.