پارت سوم
#پارت سوم
کوثر: باخودم گفتم مگه ارث باباشو خوردم انقدر بهم بد بینه ولی خب بیخیال شدم و رفتم توی اتاقم و نشستم روی صندلی و به بیرون حیاط خیره شدم
#شب
لباسم رو پوشیدم و یکم ارایش ملیح کردم و سمت پایین رفتم سعی کردم رفتار خانومانه داشتم باشم
داشتم میرفتم پایین که یهویی چشم به شهریار خورد که با چند تا از دخترای فامیلش نشسته بودن روی مبل و باهم بگو بخند میکردن
با خودم گفتم ادم بره بایکی از این خدمتکارا ازدواج کنه ولی با این مردک ازدواج نکنه
اومدم پایین و بودن توجه به شهریار رفتم داخل باغ بعد از چند مین از پنجره صدای شنیدم
مرضیه: کوثر جون میشه بیای کارت دارم عزیزم
رفتم داخل و رفتم سمت خاله مرضیه
کوثر: جانم خاله
مرضیه
خاله جون یه زحمت بکش برو جلو ساناز خود شیرین و بگیر پیش شهریار
شهریارم بگو بیاد پیش من
چشم
اصلا از این کار راضی نبودم ولی مجبور شدم
رفتم سمت ساناز
ساناز رو میبرم پیشه سعید و درگوشش بهش میگم که مراقب باش با کی اینجوری رفتار میکنی
بعد برمیگردم سمت شهریار و دستش رو میگیرم سمت خاله مرضیه میبرم و اصلا حتی نگاهشم نمیکنم
کوثر:خاله مرضیه اوردمش
مرضیه: مرسی میشه لطفا ما رو تنها بزاری
#فالو
#حمایت
#اصمات
#رمان
#عاشق
کوثر: باخودم گفتم مگه ارث باباشو خوردم انقدر بهم بد بینه ولی خب بیخیال شدم و رفتم توی اتاقم و نشستم روی صندلی و به بیرون حیاط خیره شدم
#شب
لباسم رو پوشیدم و یکم ارایش ملیح کردم و سمت پایین رفتم سعی کردم رفتار خانومانه داشتم باشم
داشتم میرفتم پایین که یهویی چشم به شهریار خورد که با چند تا از دخترای فامیلش نشسته بودن روی مبل و باهم بگو بخند میکردن
با خودم گفتم ادم بره بایکی از این خدمتکارا ازدواج کنه ولی با این مردک ازدواج نکنه
اومدم پایین و بودن توجه به شهریار رفتم داخل باغ بعد از چند مین از پنجره صدای شنیدم
مرضیه: کوثر جون میشه بیای کارت دارم عزیزم
رفتم داخل و رفتم سمت خاله مرضیه
کوثر: جانم خاله
مرضیه
خاله جون یه زحمت بکش برو جلو ساناز خود شیرین و بگیر پیش شهریار
شهریارم بگو بیاد پیش من
چشم
اصلا از این کار راضی نبودم ولی مجبور شدم
رفتم سمت ساناز
ساناز رو میبرم پیشه سعید و درگوشش بهش میگم که مراقب باش با کی اینجوری رفتار میکنی
بعد برمیگردم سمت شهریار و دستش رو میگیرم سمت خاله مرضیه میبرم و اصلا حتی نگاهشم نمیکنم
کوثر:خاله مرضیه اوردمش
مرضیه: مرسی میشه لطفا ما رو تنها بزاری
#فالو
#حمایت
#اصمات
#رمان
#عاشق
- ۳.۴k
- ۲۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط