یکی اسمش جهانگیر بود میخواست ازدواج کنه به مادرش گفت میخو

یکی اسمش جهانگیر بود میخواست ازدواج کنه به مادرش گفت میخوام بری برام خواستگاری
مادرش گفت کیو میخوای؟
جهانگیرم گفت قشنگ باشه قدش بلند باشه
مادرش گفت امروز عروسی داریم دخترا فامیلم همه میان یه چادر بکن سرت بامون بیا داخل انتخاب کن هرکیو میخوای!😳
جهانگیرم چادر پوشید و رفت یه دختر قشنگ و قد بلند دید با حجاب که چیزی ازش پیدا نبود.
رفت و گفت من جهانگیرم با من ازدواج میکنی؟
دختره جواب داد حرف نزن احمق
منم صادقم پسر عموت😆 😝 😝 😂
دیدگاه ها (۵)

می‌دونید حکایت ضرب‌المثل «همین آش است و همین کاسه» چیه؟ 🤔 در...

صخره‌ای با شکل و شمایل اژدها در ایسلند #بخون

درمان سوختگی زردچوبه برای درمان سوختگی‌های سطحی بسیار مناسب ...

باورتون میشه این مکان زیبا، یه مسجد توی ایران خودمون باشه؟ ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط