شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه همه حیوونا رو دعوت کرد

شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه همه حیوونا رو دعوت کرد.


تو مراسم یه موش هم حضور داشت و هی از میون جمع فریاد میزد:
تبریک میگم داداش .
مبارکه داداش.
ایشاله خوشبخت بشی داداش.
یهو یه ببر عصبانی شد موشه رو گرفت و سرش داد زد:
تو یه موش فسقلی چطور به خودت اجازه میدی شیر رو داداش خودت خطاب کنی؟ 😡





موش گفت: عصبانی نشو داداش، آخه منم قبل از اینکه ازدواج کنم یه شیر بودم😂 😄
دیدگاه ها (۱)

ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺵ............ﮐﺮﻩ ﺧﺮ ﺷﺐ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﻪ، ﺑﺸﯿ...

امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم،🤓 🤓 ...

این دیگه آخرشه 😄 ⬇ ⏬ ⬇ حیف‌نون باباش میمیره داشت گریه میک...

🔸 امروز دوباره یه خبر اشتباه پخش شده که میگن اوشین فوت شده!ا...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط