تفسیر قرآن
خُلق عظيم نکات تفسیری آیه 1 تا 4 سوره قلم
كلمه خُلق به صفاتى گفته مى شود كه با سرشت و خوى انسان عجين شده باشد و به رفتارهاى موسمى و موقّت گفته نمى شود. تفسيرهاى مختلفى درباره «خلق عظيم» شده است، از جمله:
الف) عايشه گويد: اخلاق پيامبر، متضمّن 10 آيه اول سوره مؤمنون است و بالاتر از اين مدح، مدحى نيست.
ب) مراد، تخلّق به اخلاق اسلام و طبع بزرگ است.
ج) مراد، صبر بر حق و تدبير امور بر اقتضاى عقل است.
د) برخى از كتب لغت، خلق را به معناى دين و آئين گرفته اند، چنان كه در حديثى از امام باقرعليه السلام مى خوانيم كه آن حضرت فرمود: مراد از خلق عظيم آئين اسلام است.(11)
ه) مراد، برخورد بزرگوارانه با مخالفان است. چنان كه خداوند او را به اين شيوه، مامور ساخته بود: «خذ العفو و امر بالعروف و اعرض عن الجاهلين»(12)
و) مراد، مكارم اخلاق است. چنانكه از آن حضرت روايت شده كه فرمود: «انّما بُعثت لاتمّم مكارم الاخلاق» و فرمود: «ادّبنى ربّى فاحسن تاديبى»(13) پروردگارم مرا تربيت نمود و چه خوب تربيت نمود.
ز) عايشه درباره اخلاق پيامبر گفت: «كان خلقه القرآن»(14) اخلاق پيامبر، تجسم قرآن بود.
مرحوم علامه طباطبايى در تفسيرالميزان (ج 6، ص 183)، حدود 27 صفحه در زمينه اخلاق و سنن و آداب زندگى پيامبرصلى الله عليه وآله رواياتى را نقل كرده است، كه به برخى از آنها فهرست وار اشاره مى كنيم:
1. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله خود كفش خود را مى دوخت.
2. لباس خود را وصله مى زد.
3. گوسفند را خودش مى دوشيد.
4. با بردگان، هم غذا مى شد.
5. بر زمين مى نشست.
6. بر الاغ سوار مى شد.
7. حيا مانعش نمى شد كه نيازهاى خود را از بازار تهيه كند.
8. به توانگران و فقرا دست مى داد و دست خود را نمى كشيد تا طرف دست خود را بكشد.
9. به هركس مى رسيد، چه بزرگ و چه كوچك، سلام مى كرد.
10. اگر چيزى تعارفش مى كردند، آنرا تحقير نمى كرد، اگرچه يك خرماى پوسيده بود.
11. كم خرج، كريم الطبع و خوش معاشرت بود.
12. بدون اينكه قهقهه كند، هميشه تبسّمى بر لب داشت.
13. بدون اينكه چهره درهم كشيده باشد، هميشه اندوهگين به نظر مى رسيد.
14. بدون اينكه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود.
15. بدون اينكه اسراف ورزد، سَخىّ بود.
16. بسيار دل نازك و مهربان بود.
17. هرگز دست طمع بسوى چيزى دراز نكرد.
18. هنگام بيرون رفتن از خانه، خود را در آينه مى ديد، موى خود را شانه مى زد و چه بسا اين كار را در برابر آب انجام مى داد.
19. هيچ گاه در مقابل ديگران پاى خود را دراز نمى كرد.
20. همواره بين دو كار، دشوارتر آن را انتخاب مى كرد.
21. هيچ وقت به خاطر ظلمى كه به او مى شد در صدد انتقام بر نمى آمد مگر آنكه محارم خدا هتك شود كه به خاطر هتك حرمت خشم مى كرد.
22. هيچ وقت در حال تكيه كردن غذا ميل نكرد.
كلمه خُلق به صفاتى گفته مى شود كه با سرشت و خوى انسان عجين شده باشد و به رفتارهاى موسمى و موقّت گفته نمى شود. تفسيرهاى مختلفى درباره «خلق عظيم» شده است، از جمله:
الف) عايشه گويد: اخلاق پيامبر، متضمّن 10 آيه اول سوره مؤمنون است و بالاتر از اين مدح، مدحى نيست.
ب) مراد، تخلّق به اخلاق اسلام و طبع بزرگ است.
ج) مراد، صبر بر حق و تدبير امور بر اقتضاى عقل است.
د) برخى از كتب لغت، خلق را به معناى دين و آئين گرفته اند، چنان كه در حديثى از امام باقرعليه السلام مى خوانيم كه آن حضرت فرمود: مراد از خلق عظيم آئين اسلام است.(11)
ه) مراد، برخورد بزرگوارانه با مخالفان است. چنان كه خداوند او را به اين شيوه، مامور ساخته بود: «خذ العفو و امر بالعروف و اعرض عن الجاهلين»(12)
و) مراد، مكارم اخلاق است. چنانكه از آن حضرت روايت شده كه فرمود: «انّما بُعثت لاتمّم مكارم الاخلاق» و فرمود: «ادّبنى ربّى فاحسن تاديبى»(13) پروردگارم مرا تربيت نمود و چه خوب تربيت نمود.
ز) عايشه درباره اخلاق پيامبر گفت: «كان خلقه القرآن»(14) اخلاق پيامبر، تجسم قرآن بود.
مرحوم علامه طباطبايى در تفسيرالميزان (ج 6، ص 183)، حدود 27 صفحه در زمينه اخلاق و سنن و آداب زندگى پيامبرصلى الله عليه وآله رواياتى را نقل كرده است، كه به برخى از آنها فهرست وار اشاره مى كنيم:
1. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله خود كفش خود را مى دوخت.
2. لباس خود را وصله مى زد.
3. گوسفند را خودش مى دوشيد.
4. با بردگان، هم غذا مى شد.
5. بر زمين مى نشست.
6. بر الاغ سوار مى شد.
7. حيا مانعش نمى شد كه نيازهاى خود را از بازار تهيه كند.
8. به توانگران و فقرا دست مى داد و دست خود را نمى كشيد تا طرف دست خود را بكشد.
9. به هركس مى رسيد، چه بزرگ و چه كوچك، سلام مى كرد.
10. اگر چيزى تعارفش مى كردند، آنرا تحقير نمى كرد، اگرچه يك خرماى پوسيده بود.
11. كم خرج، كريم الطبع و خوش معاشرت بود.
12. بدون اينكه قهقهه كند، هميشه تبسّمى بر لب داشت.
13. بدون اينكه چهره درهم كشيده باشد، هميشه اندوهگين به نظر مى رسيد.
14. بدون اينكه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود.
15. بدون اينكه اسراف ورزد، سَخىّ بود.
16. بسيار دل نازك و مهربان بود.
17. هرگز دست طمع بسوى چيزى دراز نكرد.
18. هنگام بيرون رفتن از خانه، خود را در آينه مى ديد، موى خود را شانه مى زد و چه بسا اين كار را در برابر آب انجام مى داد.
19. هيچ گاه در مقابل ديگران پاى خود را دراز نمى كرد.
20. همواره بين دو كار، دشوارتر آن را انتخاب مى كرد.
21. هيچ وقت به خاطر ظلمى كه به او مى شد در صدد انتقام بر نمى آمد مگر آنكه محارم خدا هتك شود كه به خاطر هتك حرمت خشم مى كرد.
22. هيچ وقت در حال تكيه كردن غذا ميل نكرد.
- ۵۳۸
- ۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط