و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند بل
و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. (سوره آل عمران آیه ۱۶۹)
📆 روز سی و نهم چلهی شهدا
و فردا دوشنبه آن شاالله 🙏 پایان چله و قبولی حاجات و در رأس امور ظهور امام زمان علیه السلام ❤️
اَعمال چله :👇👇👇
▪️قرائت فاتحه هدیه به روح مطهر شهید عزیز
▪️یک مرتبه زیارت عاشورا
▪️یا ۱۰۰مرتبه صلوات
▪️یا ۱۳۳ مرتبه ذکر(یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ)
را از طرف شهید حسین اوجاقی هدیه میکنیم به باب الحوائج حضرت ابالفضل علیه السلام
مهندس خوشتیپ🥺☺️
🌷شهید حسین اوجاقی🌷
تاریخ تولد: ۷ / ۵ / ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۶ / ۱۴۰۱
محل تولد: تبریز
محل شهادت: تبریز
رباب از آن زنهایی بود که هم مادریاش را میکرد،هم عضو بسیج بود و هم خانواده را مدیریت میکرد.👨👩👧👦 رباب شریف و بهروز اوجاقی کارمند اداره غله استان آذربایجان شرقی بودند، یکی از فرزندانشان حسین بود،حسین به دانشگاه رفت و در نهایت فوق لیسانس حسابداریاش را گرفت، مهندسی شده بود برای خودش! اما در این سالها نه تنها بیخیال بسیج و فعالیتهای جهادی نشده بود؛ بلکه فرمانده پایگاه بسیج علامه طباطبایی مسجد فاطمی تبریز هم شد👌تبدیل شده بود به یک بسیجی و مهندس خوشتیپ😊۸ سالی میشد که حسین نیروی شرکتی اداره غلات بود،چند وقت دیگر هم قرار بود کنکور دکترا بدهد؛🩺همزمان هم در خیریه مشغول بود و پایگاه بسیج را هم اداره میکرد و هم یواشکی به نیازمندان رسیدگی میکرد.
چند روزی بود که اغتشاشات ۱۴۰۱ شروع شده بود.💥حسین هم شبها به خیابان میرفت تا اجازه ندهد آشوبگران برای مردم مزاحمت ایجاد کنند،💥صدای داد و فریاد از خیابانها به گوش میرسید.⚡️
حاج بهروز به خانه آمد و به رباب گفت:«همه جا شلوغ شده، قیامته اصلاً!! یه زنگ بزن به حسین ببین کجاست؟! نگرانشم»🥺اما گوشی حسین آنتن نمیداد و خبر رسید که حسین مجروح شده است🩸بچه ها میگفتند حسین کنار پیادهرو ایستاده بود و با یکی از بچهها صحبت میکرد، یکی از آشوبگرها یهو آمد و چاقویش را فرو کرد توی قلب حسین🔪پدر و مادر به بیمارستان آمدند،چند دقیقه بعد یکنفر به مادر حسین گفت:حاج خانم! شهادت پسرتون مبارک!😭🕊
📆 روز سی و نهم چلهی شهدا
و فردا دوشنبه آن شاالله 🙏 پایان چله و قبولی حاجات و در رأس امور ظهور امام زمان علیه السلام ❤️
اَعمال چله :👇👇👇
▪️قرائت فاتحه هدیه به روح مطهر شهید عزیز
▪️یک مرتبه زیارت عاشورا
▪️یا ۱۰۰مرتبه صلوات
▪️یا ۱۳۳ مرتبه ذکر(یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ)
را از طرف شهید حسین اوجاقی هدیه میکنیم به باب الحوائج حضرت ابالفضل علیه السلام
مهندس خوشتیپ🥺☺️
🌷شهید حسین اوجاقی🌷
تاریخ تولد: ۷ / ۵ / ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۶ / ۱۴۰۱
محل تولد: تبریز
محل شهادت: تبریز
رباب از آن زنهایی بود که هم مادریاش را میکرد،هم عضو بسیج بود و هم خانواده را مدیریت میکرد.👨👩👧👦 رباب شریف و بهروز اوجاقی کارمند اداره غله استان آذربایجان شرقی بودند، یکی از فرزندانشان حسین بود،حسین به دانشگاه رفت و در نهایت فوق لیسانس حسابداریاش را گرفت، مهندسی شده بود برای خودش! اما در این سالها نه تنها بیخیال بسیج و فعالیتهای جهادی نشده بود؛ بلکه فرمانده پایگاه بسیج علامه طباطبایی مسجد فاطمی تبریز هم شد👌تبدیل شده بود به یک بسیجی و مهندس خوشتیپ😊۸ سالی میشد که حسین نیروی شرکتی اداره غلات بود،چند وقت دیگر هم قرار بود کنکور دکترا بدهد؛🩺همزمان هم در خیریه مشغول بود و پایگاه بسیج را هم اداره میکرد و هم یواشکی به نیازمندان رسیدگی میکرد.
چند روزی بود که اغتشاشات ۱۴۰۱ شروع شده بود.💥حسین هم شبها به خیابان میرفت تا اجازه ندهد آشوبگران برای مردم مزاحمت ایجاد کنند،💥صدای داد و فریاد از خیابانها به گوش میرسید.⚡️
حاج بهروز به خانه آمد و به رباب گفت:«همه جا شلوغ شده، قیامته اصلاً!! یه زنگ بزن به حسین ببین کجاست؟! نگرانشم»🥺اما گوشی حسین آنتن نمیداد و خبر رسید که حسین مجروح شده است🩸بچه ها میگفتند حسین کنار پیادهرو ایستاده بود و با یکی از بچهها صحبت میکرد، یکی از آشوبگرها یهو آمد و چاقویش را فرو کرد توی قلب حسین🔪پدر و مادر به بیمارستان آمدند،چند دقیقه بعد یکنفر به مادر حسین گفت:حاج خانم! شهادت پسرتون مبارک!😭🕊
- ۹۲۲
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط