الان دلم می خواست توی یه کلبه ی چوبی توی یه جنگل دور اف

الان دلم می خواست توی یه کلبه ی چوبی، توی یه جنگلِ دور افتاده، کنار اونی که دوسش دارم باشم، هوا سرد و بارونی باشه، بارونِ شدید بیاد طوری که نشه حتی پاتو از کلبه بزاری بیرون، کلبم یه شومینه داشته باشه، برم هیزم بیارم و داخلش آتیش کنم و بشینیم کنارش، لیوان های بزرگتِ هات چاکلت دستمون، پتو روام بندازیم رومون و تا صبح از کنارِ اتیش جم نخوریم.
دیدگاه ها (۴)

اینم از کیک تولدم

پارت : ۴۸

پارت ۱۱رز وحشی خب حوصلم سر رفته پس رفتم اشپز خونه و به خدمتک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط