سوزدل یعقوب ستمدیده زمن پرس

سوزدل یعقوب ستمدیده زمن پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند
دیوانه گرش پند دهی کار نبندد
ور بند نهی سلسله در هم گسلاند

ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
در آتش سوزنده صبوری که تواند
هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید
وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند
سلطان خیالت شبی آرام نگیرد
تا بر سر صبر من مسکین ندواند

ترسم که نمانم من از این رنج دریغا
کاندر دل من حسرت روی تو بماند
شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت
پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند
-
دیدگاه ها (۳)

اللهم صل و سلم و زد و بارک علی الصدیقه المعصومه التقیه النقی...

رضای دوست طلب... قدم اول #رضایت الهی #اطاعت اوست این جوریم؟ ...

کلام سیدالساجدین(ع) أنا أقل الاقلین و أذل الاذلین برای ما مف...

یه سلامم بکنیم به روسای چند قوه از اقا محمد و اقا محمود و حس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط