فیک شوگا
فیک شوگا
گذر سال
پارت ۲۳
.
.
همه منتظر بودن تا از تزریق خون و عمل تموم شه به گفته پرستار خون و تزریق کردن ولی زخم بیمار بسته نمیشه و همش ازش خون میاد
چشای همه به در بود دری که روزنه امیدی بشه برای دل شوگا دلی که هر ثانیه اش فقط به خاطر ا.ت میتپید دیگه هیچی واسش مهم نبود
دکتر اومد بیرون همه رفتن سمتش
دکتر:خوشبختانه به خیر گذشت فعلا بیهوش هستن که الان به بخش منتقل میشند
تهیونگ: کی میتونیم ببینمش
دکتر:به بخش که منتقل شدن ولی فقط یک نفر بهتره بره داخل نباید شلوغ بشه دور بیمار
مادر ا.ت:ممنون دکتر
دکتر:خواهش میکنم
پدر ا.ت: خانوم بهتره شما برین داخل.
تهیونگ:نه پدر به نظر من بهتره...
رو کرد به شوگایی که با دستش سرشو گرفته و رو زمین نشسته بود
شوگا بره داخل
پدر ا.ت :شوگا... شوگا دیگه کیه
تهیونگ:پدر همونی هست که من دربارش با شما صحبت کردم کسی که ... کسی که ... عاشقشه
پدر ا.ت:پس اینه پسر بلند شو ببینمت
شوگا بلند شدو اومد جلوی پدر ا.ت سرش پایین بود پدر ا.ت چونه شوگا رو گرفت و گفت :پس تو عاشق دخترمی
شوگا:... عاشق نه دیوونشم
پدر ا.ت:برو پیشش آقای دیوونه
شوگا:ریز خنده ای کرد و : با جون و دل میرم
مادر ا.ت:☺️ حالشو بپرس ببین خوبه یانه
شوگا:چشم
شوگا به سمت اتاق ا.ت رفت
ویو شوگا
رفتم در رو وا کردم ا.ت و که رو تخت بیمارستان دیدم دلم کباب شد به خودم لعنت فرستادم که باید زودتر شر این دختره رو از تو زندگیم کم میکردم تا به عشقم آسیبی نزنه رفتم نشستم روی صندلی که بغل تختش بود دستاش که سرم بهش وصل بود و تو دستم گرفتم و باهاش حرف میزدم
حالت خوبه ا.ت جونم بهتری روز اول که دیدمت خوشم اومد ازت اونروزی که نزاشتم مشت اون هرزه بخوره تو صورت زیبات وقتی چشماتو دیدم دلم لرزید ولی ترسیدم ترسیدم که از عشقم بهت اعتراف کنم منو ببخش عزیزم ببخش که با حرفام اذیتت کردم ببخش منو که ناراحتت کردم
ا.ت:تو باید منو ببخشی
شوگا سرشو بالا گرفت : بهوش اومدی قربونت برم
ا.ت:اره
ا.ت:او باید منو ببخشی که با سرد کردن رفتارم باتو خودمو خودتو اذاب دادم موضوعی هست که باید بهت بگم ولی باید قول بدی که رفیق نیمه راه نباشی نزنی زیر قولت
شوگا:تو هرچی بگی قبوله
ا.ت:من میدونم که تو مافیایی
شوگا:میدونی😳
ا.ت:اره حتی میدونم که رده چندمی
شوگا:ولی آخه
ا.ت:چون منم یه مافیام
شوگا:چییی
ا.ت:اره من یه مافیام و ............
شوگا:یعنی تو الان جانشین بزرگترین مافیایی
ا.ت:اره هستم و دلیل سرد شدن من باشماها همین بود چون نمیخواستم شما اذیت بشین و اینکه جیا هم خودش یه باند داره باید مراقب خودت باشی قول بده که از خودت مراقبت کنی خب
شوگا:باشه باشه مد از خودم مراقبت میکنم ولی
ا.ت:ولی نداره
شوگا:باشه
.
.
.
پایان پارت ۲۲
♥️حمایت یادتون نره قشنگااا♥️
گذر سال
پارت ۲۳
.
.
همه منتظر بودن تا از تزریق خون و عمل تموم شه به گفته پرستار خون و تزریق کردن ولی زخم بیمار بسته نمیشه و همش ازش خون میاد
چشای همه به در بود دری که روزنه امیدی بشه برای دل شوگا دلی که هر ثانیه اش فقط به خاطر ا.ت میتپید دیگه هیچی واسش مهم نبود
دکتر اومد بیرون همه رفتن سمتش
دکتر:خوشبختانه به خیر گذشت فعلا بیهوش هستن که الان به بخش منتقل میشند
تهیونگ: کی میتونیم ببینمش
دکتر:به بخش که منتقل شدن ولی فقط یک نفر بهتره بره داخل نباید شلوغ بشه دور بیمار
مادر ا.ت:ممنون دکتر
دکتر:خواهش میکنم
پدر ا.ت: خانوم بهتره شما برین داخل.
تهیونگ:نه پدر به نظر من بهتره...
رو کرد به شوگایی که با دستش سرشو گرفته و رو زمین نشسته بود
شوگا بره داخل
پدر ا.ت :شوگا... شوگا دیگه کیه
تهیونگ:پدر همونی هست که من دربارش با شما صحبت کردم کسی که ... کسی که ... عاشقشه
پدر ا.ت:پس اینه پسر بلند شو ببینمت
شوگا بلند شدو اومد جلوی پدر ا.ت سرش پایین بود پدر ا.ت چونه شوگا رو گرفت و گفت :پس تو عاشق دخترمی
شوگا:... عاشق نه دیوونشم
پدر ا.ت:برو پیشش آقای دیوونه
شوگا:ریز خنده ای کرد و : با جون و دل میرم
مادر ا.ت:☺️ حالشو بپرس ببین خوبه یانه
شوگا:چشم
شوگا به سمت اتاق ا.ت رفت
ویو شوگا
رفتم در رو وا کردم ا.ت و که رو تخت بیمارستان دیدم دلم کباب شد به خودم لعنت فرستادم که باید زودتر شر این دختره رو از تو زندگیم کم میکردم تا به عشقم آسیبی نزنه رفتم نشستم روی صندلی که بغل تختش بود دستاش که سرم بهش وصل بود و تو دستم گرفتم و باهاش حرف میزدم
حالت خوبه ا.ت جونم بهتری روز اول که دیدمت خوشم اومد ازت اونروزی که نزاشتم مشت اون هرزه بخوره تو صورت زیبات وقتی چشماتو دیدم دلم لرزید ولی ترسیدم ترسیدم که از عشقم بهت اعتراف کنم منو ببخش عزیزم ببخش که با حرفام اذیتت کردم ببخش منو که ناراحتت کردم
ا.ت:تو باید منو ببخشی
شوگا سرشو بالا گرفت : بهوش اومدی قربونت برم
ا.ت:اره
ا.ت:او باید منو ببخشی که با سرد کردن رفتارم باتو خودمو خودتو اذاب دادم موضوعی هست که باید بهت بگم ولی باید قول بدی که رفیق نیمه راه نباشی نزنی زیر قولت
شوگا:تو هرچی بگی قبوله
ا.ت:من میدونم که تو مافیایی
شوگا:میدونی😳
ا.ت:اره حتی میدونم که رده چندمی
شوگا:ولی آخه
ا.ت:چون منم یه مافیام
شوگا:چییی
ا.ت:اره من یه مافیام و ............
شوگا:یعنی تو الان جانشین بزرگترین مافیایی
ا.ت:اره هستم و دلیل سرد شدن من باشماها همین بود چون نمیخواستم شما اذیت بشین و اینکه جیا هم خودش یه باند داره باید مراقب خودت باشی قول بده که از خودت مراقبت کنی خب
شوگا:باشه باشه مد از خودم مراقبت میکنم ولی
ا.ت:ولی نداره
شوگا:باشه
.
.
.
پایان پارت ۲۲
♥️حمایت یادتون نره قشنگااا♥️
۵.۲k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.