شهید عجمیان یک جوان ساکت و مظلوم. کارگری کارگرزاده که
#شهید_عجمیان یک جوان ساکت و مظلوم. کارگری کارگرزاده که نه از سر شکم سیری سنگ جمهوری اسلامی را به سینه میزد و نه نظامی بود که خود را مهیای وظیفه شغلیاش کرده باشد، بلکه از سر اعتقاد چشم میچرخاند که به عنوان یک بسیجی کجا حضور داشته باشد.
شادی روح شهدا #صلوات 💔🇮🇷
پسر ساکت و مظلومی بود. اما به گونه ای نبود که حرف زور بشنود. زرنگ و رزمی کار بود. به مردم کمک می کرد. در مسجد محل فعال بود. اهل کمک به نیازمندان بود. پسرم خیلی به اطرافیانش احترام می گذاشت و اخلاق خوبی داشت و مردم دار بود.
کارش بیشتر در زمینه فعالیتهای فرهنگی در پایگاه بسیج بود و به فعالیتهای بسیج علاقه مند بود. در فراخوان های پایگاه بسیج شرکت داشت. در ایام کرونا که گروه های جهادی برای سلامتی مردم فعالیت هایی انجام می دادند با آنها مشارکت می کرد.گاهی شبها با بچه های جهادی برای ضدعفونی کردن معابر مختلف راهی خیابان می شد.
به رهبری خیلی علاقه مند بود و همیشه به دیگران تاکید می کرد که فرمایشات رهبری را گوش کرده و عمل کنید. علاقه زیادی به اهل بیت داشت واهل هیئت بود. تا زمان شهادت این مرام ها را داشت.
پدرش میگوید: «روحالله با دوستانش به مزار شهدای مدافع حرم در حرم امام زاده محمد میرود و میگوید مرا کنار اینها دفن کنید. دوستانش میخندند و میگویند حالا شهادت کجا بود؟ میخواهی بروی سوریه؟ او دیگر حرفی نمیزند. چهار روز بعد پیکرش همان جایی که گفته بود به خاک سپرده شد.»
منبع خبرگزاری تسنیم
شادی روح شهدا #صلوات 💔🇮🇷
پسر ساکت و مظلومی بود. اما به گونه ای نبود که حرف زور بشنود. زرنگ و رزمی کار بود. به مردم کمک می کرد. در مسجد محل فعال بود. اهل کمک به نیازمندان بود. پسرم خیلی به اطرافیانش احترام می گذاشت و اخلاق خوبی داشت و مردم دار بود.
کارش بیشتر در زمینه فعالیتهای فرهنگی در پایگاه بسیج بود و به فعالیتهای بسیج علاقه مند بود. در فراخوان های پایگاه بسیج شرکت داشت. در ایام کرونا که گروه های جهادی برای سلامتی مردم فعالیت هایی انجام می دادند با آنها مشارکت می کرد.گاهی شبها با بچه های جهادی برای ضدعفونی کردن معابر مختلف راهی خیابان می شد.
به رهبری خیلی علاقه مند بود و همیشه به دیگران تاکید می کرد که فرمایشات رهبری را گوش کرده و عمل کنید. علاقه زیادی به اهل بیت داشت واهل هیئت بود. تا زمان شهادت این مرام ها را داشت.
پدرش میگوید: «روحالله با دوستانش به مزار شهدای مدافع حرم در حرم امام زاده محمد میرود و میگوید مرا کنار اینها دفن کنید. دوستانش میخندند و میگویند حالا شهادت کجا بود؟ میخواهی بروی سوریه؟ او دیگر حرفی نمیزند. چهار روز بعد پیکرش همان جایی که گفته بود به خاک سپرده شد.»
منبع خبرگزاری تسنیم
۵۱۱
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.