جوانی بادوچرخه اش با پیرزنی برخوردکرد و به

جوانی بادوچرخه اش با پیرزنی برخوردکرد و به
جای اینکه ازاوعذرخواهی کند و کمکش کند تا ازجایش بلندشود ، شروع به خندیدن و مسخره کردن او نمود ؛

سپس راهش را کشید ورفت؛ پیرزن صدایش زدوگفت: چیزی از تو افتاده است.

جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجو نمود؛ پیرزن به اوگفت: زیادنگرد؛!
مردانگی ات به زمین افتاد وهرگزآنرانخواهی یافت؛؛

☝️ زندگی اگر خالی ازادب واحساس واحترام واخلاق باشد،هیچ ارزشی ندارد؛
دیدگاه ها (۲)

از گابریل گارسیا پرسیدند: اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای درباره...

سلام .کسی جواب نداد؟؟؟

به سلامتی پسری که با خونه قهر کرد و زد بیرون،رفت خونه رفیقش ...

قشنگ ترین پستی که یه پسر گذاشت بودببین داداش من،من تجربه کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط