مافیای من (پارت ۱)
مافیای من (پارت ۱)
(ویو ات)
داشتم توی خیابون راه میرفتم که صدای ناله ی بلندی شنیدم.
جلوترم یه کوچه بود یه نیم نگاه کردم و با صحنه ی روبه روم شوکه شدم و سریع صورتم رو برگردوندم که متوجه یه ماشین مشکوک شدم.
یهو جرقه ای به صورتم زد و فهمیدم که با همون مرده ای هست که اون آجوشی رو کشت. با ترس این فکر پا به فرار گذاشتم و به بازار رفتم که بین جمعیت نتونن پیدام کنن و هی به پشتم نگاه میکردم و میدیم اون ماشینه داره آروم آروم دنبالم میکنه.
(ویو تهیونگ )
داشتم حساب اون یارو رو اعصابه رو میرسیدم که گوشیم زنگ خورد. نگاه کردم دیدم جیمینه. برگشتم و به ماشین نگاه کردم و گوشی رو جواب دادم. که گفت: (جیمین * تهیونگ =)
* یه دختره یواشکی به کوچه نگاه کرد و الان در رفت سریع بیا سوار ماشین شو بریم دنبالش تا لومون نداده = اوکی
اون مردیکه رو گذاشتم همونجا و رفتم سوار ماشین شدم و یواش یواش اون دختره رو تعقیب میکردیم که یهو....
خوب خوب نظر بدین 😁
(ویو ات)
داشتم توی خیابون راه میرفتم که صدای ناله ی بلندی شنیدم.
جلوترم یه کوچه بود یه نیم نگاه کردم و با صحنه ی روبه روم شوکه شدم و سریع صورتم رو برگردوندم که متوجه یه ماشین مشکوک شدم.
یهو جرقه ای به صورتم زد و فهمیدم که با همون مرده ای هست که اون آجوشی رو کشت. با ترس این فکر پا به فرار گذاشتم و به بازار رفتم که بین جمعیت نتونن پیدام کنن و هی به پشتم نگاه میکردم و میدیم اون ماشینه داره آروم آروم دنبالم میکنه.
(ویو تهیونگ )
داشتم حساب اون یارو رو اعصابه رو میرسیدم که گوشیم زنگ خورد. نگاه کردم دیدم جیمینه. برگشتم و به ماشین نگاه کردم و گوشی رو جواب دادم. که گفت: (جیمین * تهیونگ =)
* یه دختره یواشکی به کوچه نگاه کرد و الان در رفت سریع بیا سوار ماشین شو بریم دنبالش تا لومون نداده = اوکی
اون مردیکه رو گذاشتم همونجا و رفتم سوار ماشین شدم و یواش یواش اون دختره رو تعقیب میکردیم که یهو....
خوب خوب نظر بدین 😁
۹.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.