حکایت جوانی در عرفات «فضیل عیاض ـ رحمه الله علیه ـ گوید:
حکایت جوانی در عرفات «فضیل عیاض ـ رحمه الله علیه ـ گوید: جوانی دیدم در موقف[عرفات و روز عرفه] خاموش ایستاده و سر فرو انداخته، همه خلق در دعا بودند و وی خاموش بود. گفتم: ای جوان! تو نیز چرا دعا و انبساطی نکنی؟! گفت: مرا وحشتی افتاده است و وقتی که داشتم از من فوت شده، هیچ روی دعا کردن ندارم. گفتم: دعا کن تا خدای ـ عزّوجلّ ـ به برکات این جمع تُرا به سر مراد تو رساند. گفت: خواست که دست برگیرد و دعا کند، نعره ای از وی ظاهر شد و جان با آن برآمد».[4]
#روز_عرفه
#عرفه
#صد_بار_اگر_توبه_شکستی_باز_آ ...
#العبد
#من_عرفه_نفسه_عرف_ربّه
#روزه
#زیارت_امام_حسین
#نهم_ذی_الحجه
#التماس_دعا
#سرمشق_الهی
#حبیب
توضیح:عکس مربوط است به مرحوم حبیب
#روز_عرفه
#عرفه
#صد_بار_اگر_توبه_شکستی_باز_آ ...
#العبد
#من_عرفه_نفسه_عرف_ربّه
#روزه
#زیارت_امام_حسین
#نهم_ذی_الحجه
#التماس_دعا
#سرمشق_الهی
#حبیب
توضیح:عکس مربوط است به مرحوم حبیب
۱.۴k
۲۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.